خنده بر روی لبش مرد ستمکاری هست

خنده بر روی لبش مرد ستمکاری هست
آه انگار نه انگار عزاداری هست
آن طرف دامن طفل آتش سوزان دارد
این طرف در تب شعله تن بیماری هست

…و زنی باز سوی علقمه میکرد نگاه
که به پا خیزد اگر دست علمداری هست
مَبَریدم که در این دشت مرا کاری هست
گل اگر نیست ولی صفحه ی گلزاری هست
به امیدی شوم از کشته مظلوم جدا
که سوی کوفه مرا وعده ی دیداری هست
دیدگاه ها (۱)

شب زیارت #امـیـردلـهـا فرا رسید:السلام علیک یا #اباعبداللهو ...

شب زیارت #AmiredelhA فرا رسید:السلام علیک یا وارث آدم صفوة ا...

#شام_غریبان... به یاد خیمه های سوخته و خانواده آواره امام حس...

تسلیت محضر امام زمان.. آقای عالَم سرتون سلامتلب گودال خواهر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط