علاقه ی بی معنی (پارت چهارم)
هینا روی پشت بام برج مافیا نظر نشسته بود که چویا خلوتش را بهم می زند چویا:موری کارمان دارد . همه بالا دسته ای ها هستند .
هینا:چرا به من می گی آرزوی موفقیت برایتان دارم.
چویا:منم تعجب کردم که موری سان تو هم جزو بالا دسته ای ها حساب کرد ، با اینکه تازه وارد مافیا شدی.
هینا و چویا باهم به دفتر موری سان رفتند.
***
وارد شدند ، موری : چه عجب آمدین. خوب!حالا میرم سر اصل مطلب ؛ما آژانس کاراگاهی را به مبارزه در بیابان دوت کردیم و شرت گذاشتیم باید تلاش به کشتن هم کنیم ولی هر سازمانی که تمام کسانی که فرستاده بود مرده باشند کار و می زاره کنار.
چویا : خوشم امد.
هیناسان : بهتر یک نفر جلو تر از همه به عنوان سر گروه راه برود و قبل از شروع جنگ حرف های شما را به آنها باز گو کند.
موری : خودت هیناسان تو بهترین گزینه ای!
هیناسان : با کمال میل می پذیرم!
***
برای پارت بعدی 5 لایک
هینا:چرا به من می گی آرزوی موفقیت برایتان دارم.
چویا:منم تعجب کردم که موری سان تو هم جزو بالا دسته ای ها حساب کرد ، با اینکه تازه وارد مافیا شدی.
هینا و چویا باهم به دفتر موری سان رفتند.
***
وارد شدند ، موری : چه عجب آمدین. خوب!حالا میرم سر اصل مطلب ؛ما آژانس کاراگاهی را به مبارزه در بیابان دوت کردیم و شرت گذاشتیم باید تلاش به کشتن هم کنیم ولی هر سازمانی که تمام کسانی که فرستاده بود مرده باشند کار و می زاره کنار.
چویا : خوشم امد.
هیناسان : بهتر یک نفر جلو تر از همه به عنوان سر گروه راه برود و قبل از شروع جنگ حرف های شما را به آنها باز گو کند.
موری : خودت هیناسان تو بهترین گزینه ای!
هیناسان : با کمال میل می پذیرم!
***
برای پارت بعدی 5 لایک
- ۱.۱k
- ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط