پارت

#پارت۹۱

تعجب به کسی که دستمو میکشید نگاه میکردم.بی حرف دنبالش رفتم.از ویلا خارج شد.رفت و رفت تا رسید لب ساحل.به سختی میتونستم در ویلا رو ببینم.با تعجب گفتم
_کیان؟چیکار میکنی؟
بسته ی کوچیکی که دستش بود باز کرد.یه کیک فنجونی بود.یه چوب کبریت از جیبش دراورد و فرو کرد تو کیک.روشنش کرد .بی حرف به حرکاتش نگاه میکردم.باورم نمیشد.لبخندی زد و کیکو روبروم نگه داشت
_تولدت مبارک.ببخش که زیاد نیست.
دستمو گذاشتم جلوی دهنم.نمیدونستم چی بگم
_من نمیدونم...
_هیچی لازم نیست بگی.آرزو کن.
یه قطره اشک از چشمام چکید.حس کردم من یه حامی دارم.یکی که فهمیده بود امروز تولد منم هست...
چشمامو بستم.از ته دل آرزوی سلامتی و زندگی شاد برای خونوادم،کیان و خونوادش...تا همیشه...
چشمامو باز کردم.شمع کوچیک و باارزشمو فوت کردم.کیکو به دستم داد و از جیبش یه جعبه کادو دراورد.این دیگه زیادی بود برام!!!جعبه رو باز کردم .یه گردنبند بود.اسم آیدا به انگلیسی خیلی خوشگل نوشته شده بود و چند تا نگین گوشش بود.خیلی قشنگ بود
_کیان این خیلی خوشگله.نمیدونم چی بگم
تک خنده ای کرد و گفت
_کاری نکردم که.تولدت مبارک...
چند لحظه،اصلا نفهمیدم زمان چطوری میگذره.اصلا زمان وجود داره؟نمیدونم چقد گذشت که به حرف اومد
_آیدا...من میخاستم بگم که...ینی اینو باید قبل تر بهت میگفتم ولی خب...الان دارم میگم
صداشو صاف کرد و گفت
_میشه م...
_درسااا
ای بر خرمگس معرکه لعنت.سرمونو برگردوندیم که دیدیم سروش داره صدام میکنه.ای لال بمیری...
_بلهه؟..
_بیا نرگس خانوم میگه سرده سرما میخوری
اخه به توچه که من سرما میخورم مرتیکه ی ...لا اله الا...
_اومدم.
رو به کیان گفتم
_بریم تو این گیر بده ول کن نیست.
_ازش خوشم نمیاد
_من بیشتر
خندید و با هم برگشتیم سمت ویلا.لبخند یه لحظه هم از روی لبم پاک نمیشد.هیچوقت این شب فراموش نمیشه
دیدگاه ها (۳)

#پارت۹۲کنار روژان نشسته بودم و تلوزیون تماشا میکردم.مهمونا ر...

درباره ی تولد دوتا همزاد میخاستم بگم.توی سیلورنا تقریبا هر م...

#پارت۹۰رسیدیم دم ویلا.دوباره اون ساحل نقره ای.خیره کننده بود...

آهنگ (انقدر خوبی)

دوست پسر دمدمی مزاج

تکپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط