گاهی به کارهای معمولیای فکر میکنم که یک روز انجام دادیم

گاهی به کارهای معمولی‌ای فکر می‌کنم که یک روز انجام دادیم و نمی‌دانستیم آخرین بار است: آخرین باری که روی کامپیوتر کاور کشیدیم. آخرین باری که دوستی را در آغوش گرفتیم و بعد رابطه‌مان خط خطی شد و یک دفعه به پایان رسید. آخرین باری که از سرسره‌ای پایین آمدیم و دیگر به پدر و مادرمان اصرارِ «بریم پارک، بریم پارک» نکردیم. آخرین باری که با روشن شدن کله‌‌ی کسی در یاهو مسنجر قلبمان با سرعت بیشتری تپید. آخرین باری که دوچرخه‌مان را به دیوار تکیه دادیم و دوان دوان به سمت صف آبخوری رفتیم. آخرین باری که دستپخت آشنا و خوشایند مادربزرگمان را خوردیم و او اصرار به بیشتر خوردن کرد. آخرین باری که نتوانستیم بند کفشمان را ببندیم و پدرمان به کمکمان آمد. آخرین باری که به جوک‌های «یه روز یه...» خندیدیم. آخرین باری که با انگشت‌های یخ کرده در سرمای آذر با رفیق دیوانه‌مان زیر باران رقصیدیم. آخرین باری که مساحت ذوزنقه را به دست آوردیم. آخرین باری که از تنها ماندن در خانه ترسیدیم. آخرین باری که اسم آدمِ عزیزی را صدا کردیم و او در پاسخ، بله و جانم گفت و بعد از آن دیگر صدایش از اصوات جهان زندگان حذف شد.

دانستن این که هرچیزی به یک آخرین بار ختم می‌شود هم دلهره‌آور است و هم زیبا. هم‌زمان مایوس کننده و امیدبخش.

#آنالی_اکبری
دیدگاه ها (۰)

پنهان ترین ویژگی اخلاقی ادمیزاد «ظرفیت»است.ظرفیت ادم ها به م...

دروغ چرا، من هنوز هم پشتِ درِ پروفایل اینستاگرامت، تلگرامت و...

حالا آن‌جای شب است که کمی به تو فکر می‌کنم و درد به کتف چپم ...

یک جایی از زندگی ، سختی هایی را تحمل میکنی که قبل از اینکه ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط