سرنوشت
"سرنوشت "
p,32
.
.
ویو بعد از شام ا/ت *
.
بعد از شام جیمین با ماشین جیهوپ و هلن رفتن تا وسایلای جولیا رو از هتل بردارن و هلن و جیهوپ با جونگ سو کوچولو سوار ماشین ما شدن .... هر چی اسرار کردم جیهوپ نیومد که جلو بشینه و با هلن صندلی عقب ماشین نشستن ....منم بعد از کلی خواهش از هلن جونگ سو رو روی پاهام گذاشتم و با هاش بازی می کردم ...
.
ویو کوک *
.
توی راه بودیم و من از چند لحظه ی بار به ا/ت که داشت با جونگ سو میخندید و بازی میکرد نگاه می کردم ..... ی جورایی از این که این قد داشت به ا/ت خوش میگذشت که حسودیم میشد ... اخه مرد تو باید به ی بچه ی ۵ ساله حسودی کنی ؟.... سعی کردم اهمیت ندم به یهو جونگ سو بلند شد و لُپ ا/ت رو بوسید......لب پایینیمو گاز گرفتم که خودمو کنترل کنم ....
.
۵ مین بعد ..
.
جونگ سو این قدری خسته بود که توی بغل ا/ت خوابش برده بود .... رسیدیم به عمارت جیهوپ .... از ماشین خارج شدیم که هلن جونگ سو رو اروم از بغل ا/ت بیرون کشید ...
.
هلن : ( رو به ا/ت ) از امروز یک سره داره درمورد تو حرف میزنه( اروم خنده ) محبوب دلش شدیاا.
.
با این حرفش دوباره حسودیم گرفت ( الهی بچمم😂😭) .... در چوبی عمارتو باز کردیم و در همون لحظه ماشین عمو اینا هم رسید ...باهم وارد خونه شدیم ...
ویو جیمین *
.
ماشینو از بچه ها گرفتم و با جولیا رفتم سمت هتل .... در بین راه جولیا داشت درمورد این چند روز حرف میزد .... ناگهان نگاهی به دنده کردم ...نگاهم اوفتاد روی رون پای لخت جولیا و اروم دستمو بردم سمتش .... با برخورد دست گرمم روی رون پاش حرفشو برای چند لحظه قطع کرد و بعد ادامه داد ...
.
.
.
p,32
.
.
ویو بعد از شام ا/ت *
.
بعد از شام جیمین با ماشین جیهوپ و هلن رفتن تا وسایلای جولیا رو از هتل بردارن و هلن و جیهوپ با جونگ سو کوچولو سوار ماشین ما شدن .... هر چی اسرار کردم جیهوپ نیومد که جلو بشینه و با هلن صندلی عقب ماشین نشستن ....منم بعد از کلی خواهش از هلن جونگ سو رو روی پاهام گذاشتم و با هاش بازی می کردم ...
.
ویو کوک *
.
توی راه بودیم و من از چند لحظه ی بار به ا/ت که داشت با جونگ سو میخندید و بازی میکرد نگاه می کردم ..... ی جورایی از این که این قد داشت به ا/ت خوش میگذشت که حسودیم میشد ... اخه مرد تو باید به ی بچه ی ۵ ساله حسودی کنی ؟.... سعی کردم اهمیت ندم به یهو جونگ سو بلند شد و لُپ ا/ت رو بوسید......لب پایینیمو گاز گرفتم که خودمو کنترل کنم ....
.
۵ مین بعد ..
.
جونگ سو این قدری خسته بود که توی بغل ا/ت خوابش برده بود .... رسیدیم به عمارت جیهوپ .... از ماشین خارج شدیم که هلن جونگ سو رو اروم از بغل ا/ت بیرون کشید ...
.
هلن : ( رو به ا/ت ) از امروز یک سره داره درمورد تو حرف میزنه( اروم خنده ) محبوب دلش شدیاا.
.
با این حرفش دوباره حسودیم گرفت ( الهی بچمم😂😭) .... در چوبی عمارتو باز کردیم و در همون لحظه ماشین عمو اینا هم رسید ...باهم وارد خونه شدیم ...
ویو جیمین *
.
ماشینو از بچه ها گرفتم و با جولیا رفتم سمت هتل .... در بین راه جولیا داشت درمورد این چند روز حرف میزد .... ناگهان نگاهی به دنده کردم ...نگاهم اوفتاد روی رون پای لخت جولیا و اروم دستمو بردم سمتش .... با برخورد دست گرمم روی رون پاش حرفشو برای چند لحظه قطع کرد و بعد ادامه داد ...
.
.
.
- ۲۴.۷k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط