گروه طنز رجانیوز محمدرضا شهبازی
گروه طنز رجانیوز - محمدرضا شهبازی:
سلام. همانطور که میدونید، انتشار خبر توافق هستهای باعث شد تا تعدادی از مردم به خیابانها ریخته و اعلام شادی و پایکوبی کنند. برای دیدن و گفتگو با این افراد که حتما در این سالها بخاطر تحریمها روزهای سختی را پشت سر گذاشته بودند ساعاتی بعد از اعلام توافق به خیابانهای تهران رفتیم. از باقرشهر در جنوب شهرری شروع کردیم تا انگیزه خانوادههای مستضعف محلات فقیر نشین تهران از شادی و پایکوبی رو بدونیم اما هرچقدر در باقرشهر گشتیم خبری از آنها نبود! آمدیم بالاتر در حوالی میدان راهآهن که معمولا پاتوق کاگران بیکار است تا بتوانیم حال و هوای این افراد که احتمالا بخاطر فشار تحریمها بیکار شده بودند را بپرسیم اما آنجا هم خبری نبود. رفتیم بالاتر تا در حوالی چند داروخانه بزرگ و شبانهروزی تهران احساس بیمارانی که بخاطر تحریمها بیدارو مانده بودند را بپرسیم اما در کمال تعجب در آنجا هم کسی شادی نمیکرد. اما از میدان ولیعصر که رفتیم بالا کمکم توانستیم این افراد را ببینیم. گفتگوی ما با چند تن از این شادی کنندگان را که در این سالها تحریم کمرشان را شکسته و زندگیشان را تحت تاثیر قرار داده بود در ادامه میخوانید:
گفتگوی دوم
دختری جوان -به چشم خواهری پنجه آفتاب- در میان جمعیت مشغول شادمانی حاصل از توافق بود. با او هم کمی صحبت کردیم:
- سلام خانم محترم
- سلللللام
(خانم محترم مشغول صحبت با موبایلش است و اصلاً حواسش با ما نیست: آره دیگه... جای دکمههاش دونه الماسه، نه بابا پولم کجا بود، ۱۶۰ میلیونه... فیکش رو گرفتم ۱۸ میلیون؛ چشم مونا دراومده بود... چی؟ خاک تو سرت کنم، اینکه آنتن دهیش مهم نیست...)
- ببخشید خانم...
- ای بابا....وای... شما از تیوی هستید؟ سوسن... مریلا... آنا... بیاید از تیوی اومدن!
(سوسن، مریلا و آنا میآیند)
- بله... مثل اینکه شما خانوما خیلی از اینکه توافق شده خوشحالید، درسته؟
- اوه... یس... یعنی مای گاد شاهده تا حالا انقدر هپی نبودیم.
- یعنی برداشته شدن تحریمها انقدر براتون خوشحال کنندهس؟
- وات نو... چرا نه... من خودم قربونی تحریمم... این فرندهام هم از من قربانی تر!
- جداً؟ تحریمها به شما چه ضرر اقتصادی زده مگه؟
- وای... تو چرا آندراستند نمیکنی جوجو! مگه همه چیز اقتصاده؟ چرا همه چیز رو شما مانی میبینید؟ مگه حتماً باید ضرر مالی خورده باشیم؟ یک کم نگاه انسانی داشته باشید!ما قربانیان فرهنگی تحریمیم!
- متوجه نمیشم!
- از بس که کریزی هستی! من دیگه تایم ندارم باید برم... اووو لالّا! بچهها فرهاد رو میببینید؟ اومدم هانی...
(یک نفر از میان سوسن، مریلا و آنا: آدم قربانی فرهنگی تحریم هم میخواد باشه مثل این بیتا باشه، پورشه فرهاد رو دیدید؟ اونوقت شانس من او منوچهر ایکبیریه که سه سال ماشینش همون بیامو قدیمیهس!
یکی دیگه از میان سوسن، مریلا و آنا: حالا ولش کن... فکر کن! اپل استور میزنن تو علاءالدین!)
سلام. همانطور که میدونید، انتشار خبر توافق هستهای باعث شد تا تعدادی از مردم به خیابانها ریخته و اعلام شادی و پایکوبی کنند. برای دیدن و گفتگو با این افراد که حتما در این سالها بخاطر تحریمها روزهای سختی را پشت سر گذاشته بودند ساعاتی بعد از اعلام توافق به خیابانهای تهران رفتیم. از باقرشهر در جنوب شهرری شروع کردیم تا انگیزه خانوادههای مستضعف محلات فقیر نشین تهران از شادی و پایکوبی رو بدونیم اما هرچقدر در باقرشهر گشتیم خبری از آنها نبود! آمدیم بالاتر در حوالی میدان راهآهن که معمولا پاتوق کاگران بیکار است تا بتوانیم حال و هوای این افراد که احتمالا بخاطر فشار تحریمها بیکار شده بودند را بپرسیم اما آنجا هم خبری نبود. رفتیم بالاتر تا در حوالی چند داروخانه بزرگ و شبانهروزی تهران احساس بیمارانی که بخاطر تحریمها بیدارو مانده بودند را بپرسیم اما در کمال تعجب در آنجا هم کسی شادی نمیکرد. اما از میدان ولیعصر که رفتیم بالا کمکم توانستیم این افراد را ببینیم. گفتگوی ما با چند تن از این شادی کنندگان را که در این سالها تحریم کمرشان را شکسته و زندگیشان را تحت تاثیر قرار داده بود در ادامه میخوانید:
گفتگوی دوم
دختری جوان -به چشم خواهری پنجه آفتاب- در میان جمعیت مشغول شادمانی حاصل از توافق بود. با او هم کمی صحبت کردیم:
- سلام خانم محترم
- سلللللام
(خانم محترم مشغول صحبت با موبایلش است و اصلاً حواسش با ما نیست: آره دیگه... جای دکمههاش دونه الماسه، نه بابا پولم کجا بود، ۱۶۰ میلیونه... فیکش رو گرفتم ۱۸ میلیون؛ چشم مونا دراومده بود... چی؟ خاک تو سرت کنم، اینکه آنتن دهیش مهم نیست...)
- ببخشید خانم...
- ای بابا....وای... شما از تیوی هستید؟ سوسن... مریلا... آنا... بیاید از تیوی اومدن!
(سوسن، مریلا و آنا میآیند)
- بله... مثل اینکه شما خانوما خیلی از اینکه توافق شده خوشحالید، درسته؟
- اوه... یس... یعنی مای گاد شاهده تا حالا انقدر هپی نبودیم.
- یعنی برداشته شدن تحریمها انقدر براتون خوشحال کنندهس؟
- وات نو... چرا نه... من خودم قربونی تحریمم... این فرندهام هم از من قربانی تر!
- جداً؟ تحریمها به شما چه ضرر اقتصادی زده مگه؟
- وای... تو چرا آندراستند نمیکنی جوجو! مگه همه چیز اقتصاده؟ چرا همه چیز رو شما مانی میبینید؟ مگه حتماً باید ضرر مالی خورده باشیم؟ یک کم نگاه انسانی داشته باشید!ما قربانیان فرهنگی تحریمیم!
- متوجه نمیشم!
- از بس که کریزی هستی! من دیگه تایم ندارم باید برم... اووو لالّا! بچهها فرهاد رو میببینید؟ اومدم هانی...
(یک نفر از میان سوسن، مریلا و آنا: آدم قربانی فرهنگی تحریم هم میخواد باشه مثل این بیتا باشه، پورشه فرهاد رو دیدید؟ اونوقت شانس من او منوچهر ایکبیریه که سه سال ماشینش همون بیامو قدیمیهس!
یکی دیگه از میان سوسن، مریلا و آنا: حالا ولش کن... فکر کن! اپل استور میزنن تو علاءالدین!)
- ۸۱۷
- ۳۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط