ویو جنا
𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۱۶
[ویو جنا]
کوک:...بخواطر الیا..
یه دفعه احساس بدی بهم دست داد
جنا:الیا چیشدهه؟؟حالش خوبههه!؟
یکم عجیب نگام کرد.
کوک: اره خوبه.
جنا: پس چی؟
کوک: میخوام که الیا پیشت بمونه...
دهنم باز موند.
جنا: ببخشید؟؟...اخه میدونی احساس میکنم اشتباه شنیدم
کوک:الیا پیش تو بمونه...
جنا: تو دیوونه ایی؟!من؟؟؟
جوئون که انگار کارش بهم گیر بود به زور خودش نگه داشته بود تا عصبی نشه..
کوک: من باید جایی برم که اصلا مناسبب الیا نیست..الیا پیش هیچ کس نمی مونه ..وقتی گفتم میارمش پیش تو،تونستم گه راضیش کنم.
جنا: اشتباه کردی من این کارو نمیکنم.
خواستم در و ببندم که نزاشت.
کوک: پی میخوای در اضاشش؟
من از اون هیچی نمیخوامم
جنا: من کار دارمم..نمیتونم این کار و بکنم
سعی در بستن در داشتم.
که نزاشت.
و یه دفعه در و باز کرد و من عقب رفتم.
کوک: کل این یه هفته یکیو میفرستم جایه تو کار کنه.
فکر بدیم نبود.
جنا: باشه.
بهتر بود استفاده کنم از این موقعیت...
یکم عصبی نگام کرد.
کوک: بهتره تو این هفته کاملا حواست بهش باشه.
امدم نزدیک تر که رفت عقب
ولی دیگه متوقف شد که با انگشت به سینش زدم.
جنا: من خودم میدونم چیکار کنم مستر جئون...کارم و بلدم..
دستم و محکم گرفت و صورتش و نزدیکم کرد
کوک: ولی من خیلی بهتر کارم و بلدم..خودت که میدونی نه!؟
یه دفعه خفه شدم.
ضربان قبلم با یاد اوری اون شب بالا رفت.
دستم خواستم بکشم.
باید بگم که ترسیدم.
جنا: ولم کن...کاریم نداشته باش.
ابرو شو بالا انداخت و به دیوار کنار در کوبیدم..
اول جوری نگام کرد که واقعا از ترس که کاریم کنه بدنممیلرزید..
ولی بدش خیلی با صدایه بمی و نزدیک به صورتم..جوری که حرارت نفسش و حس میکردم گفت:
_من با زنا بیشتر کار دارم ،نه دختر بچه ها..
و دستم و ول کرد و عقب رفت.
وقتی داشت از پله پایین میرفت گفت؛
_ نیم ساعت دیگه الیا رو میارم..
اون واقعا رفته بود ولی من هنوز تو شک بودم.
چرا بدنم انقدر داغ بود؟
پرا انقدر دوتا کلمه بی ارزش انقدر، انقدر...
چرا اینجوری شدم!!!!؟
رفتم تو خونه و در و محکم بستم.
و همزمان که به اشمز خونه میرفتم غور میزدم:
_ خدا لعنتت کنه مرتیکه عصاب خورد کن.
سیستمم و به هم زد.
وایسا
شاید بتونم از طریق الیا بهش نزدیک بشم؟؟
پس باید کاری بکنمکه الیا بهم وابسته شه
بچه ها پی دوست دارن؟
قبل خواب شیر داغ!؟
نه کی شیر میخوره(اومین حالش به هم میخوره)
شکلات داغ؟؟
قطعاا
شروع کردم به درست کردنش که صدایه زنگ در امد.
سری در و باز کردم که الیا مرید بغلم من گتقابل محکم بقلش کردم
جنا: دلم برات تنگ شده بود دختر کوچولوو
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۱۶
[ویو جنا]
کوک:...بخواطر الیا..
یه دفعه احساس بدی بهم دست داد
جنا:الیا چیشدهه؟؟حالش خوبههه!؟
یکم عجیب نگام کرد.
کوک: اره خوبه.
جنا: پس چی؟
کوک: میخوام که الیا پیشت بمونه...
دهنم باز موند.
جنا: ببخشید؟؟...اخه میدونی احساس میکنم اشتباه شنیدم
کوک:الیا پیش تو بمونه...
جنا: تو دیوونه ایی؟!من؟؟؟
جوئون که انگار کارش بهم گیر بود به زور خودش نگه داشته بود تا عصبی نشه..
کوک: من باید جایی برم که اصلا مناسبب الیا نیست..الیا پیش هیچ کس نمی مونه ..وقتی گفتم میارمش پیش تو،تونستم گه راضیش کنم.
جنا: اشتباه کردی من این کارو نمیکنم.
خواستم در و ببندم که نزاشت.
کوک: پی میخوای در اضاشش؟
من از اون هیچی نمیخوامم
جنا: من کار دارمم..نمیتونم این کار و بکنم
سعی در بستن در داشتم.
که نزاشت.
و یه دفعه در و باز کرد و من عقب رفتم.
کوک: کل این یه هفته یکیو میفرستم جایه تو کار کنه.
فکر بدیم نبود.
جنا: باشه.
بهتر بود استفاده کنم از این موقعیت...
یکم عصبی نگام کرد.
کوک: بهتره تو این هفته کاملا حواست بهش باشه.
امدم نزدیک تر که رفت عقب
ولی دیگه متوقف شد که با انگشت به سینش زدم.
جنا: من خودم میدونم چیکار کنم مستر جئون...کارم و بلدم..
دستم و محکم گرفت و صورتش و نزدیکم کرد
کوک: ولی من خیلی بهتر کارم و بلدم..خودت که میدونی نه!؟
یه دفعه خفه شدم.
ضربان قبلم با یاد اوری اون شب بالا رفت.
دستم خواستم بکشم.
باید بگم که ترسیدم.
جنا: ولم کن...کاریم نداشته باش.
ابرو شو بالا انداخت و به دیوار کنار در کوبیدم..
اول جوری نگام کرد که واقعا از ترس که کاریم کنه بدنممیلرزید..
ولی بدش خیلی با صدایه بمی و نزدیک به صورتم..جوری که حرارت نفسش و حس میکردم گفت:
_من با زنا بیشتر کار دارم ،نه دختر بچه ها..
و دستم و ول کرد و عقب رفت.
وقتی داشت از پله پایین میرفت گفت؛
_ نیم ساعت دیگه الیا رو میارم..
اون واقعا رفته بود ولی من هنوز تو شک بودم.
چرا بدنم انقدر داغ بود؟
پرا انقدر دوتا کلمه بی ارزش انقدر، انقدر...
چرا اینجوری شدم!!!!؟
رفتم تو خونه و در و محکم بستم.
و همزمان که به اشمز خونه میرفتم غور میزدم:
_ خدا لعنتت کنه مرتیکه عصاب خورد کن.
سیستمم و به هم زد.
وایسا
شاید بتونم از طریق الیا بهش نزدیک بشم؟؟
پس باید کاری بکنمکه الیا بهم وابسته شه
بچه ها پی دوست دارن؟
قبل خواب شیر داغ!؟
نه کی شیر میخوره(اومین حالش به هم میخوره)
شکلات داغ؟؟
قطعاا
شروع کردم به درست کردنش که صدایه زنگ در امد.
سری در و باز کردم که الیا مرید بغلم من گتقابل محکم بقلش کردم
جنا: دلم برات تنگ شده بود دختر کوچولوو
- ۳۵.۵k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط