هرچه در این مشرقزمین

هرچه در این مشرق‌زمین،
کوشیدم روبروی آینه،
و بر روی دو صندلی،
واژه‌های «زن» و «آزادی» را،
کنار یکدیگر ولی،
به مهربانی بنشانم،
بیهوده بود و همیشه،
این واژه‌ی «مردم» به زور،
می‌آمد و تسبیح به‌دست،
خود به جای زن می‌نشست.

#کردستان #اورامان_تخت #مسجد_جامع
دیدگاه ها (۱)

مذهب بهانه و افسار دست یک مشت گرگ است که به لباس میش درآمده‌...

آرامش بعد از طوفان پاداش استقامت صخره هاست!#فتو_انگیزشی #انگ...

قلعه ی فلک الافلاک

دروازه ملل و محوطه وزارت امور خارجه یاداور دو مقطع از خاط...

#رمان j_k#پارت ۵ویو کوک ندیمه : بانو پارک تشریف اوردن. در ها...

واقعا ببخشید نبودم بچه ها گوشیم خراب شده بود الان بخاطر اینک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط