کاش پسر بودم
کاش پسر بودم 😞🖤
+ای ای تروخدا بابا تروخدا نزن
-ببند دهنتو دختری هرزه
+ای (گریه و داد)
لیا. کوک تروخدا ولش کن(از پشت در میکوبه )
-شما دخالت نکنید این باید ادب بشه
تها. بابایی لطفا آبجی رو نزن اون نمیخواست به اسباب بازی هام دست بزنه من بهش دادم بابا تروخدا نزن ابجیم گناه داره(لحن کیوت و بچگونه)
-تا اطلاع ثانوی تو اتاق حبس میشه و بهش نه اب میدی نه غذا فهمیدی لیا
لیا. جونگکوک چرا اینطوری میکنی مگه اون چیکارت کرده ها اونم بوته
-همین که گفتم حرف نباشه الانم پسر خوشتیپم برو حاضر شو بریم پارک
تنها.اخجون بریم بابایی
-بریم فدات شم(بغلش میکنه و میبوستش)
ویو لیا :
رفتم پشت در اتاق یون و نشستم چون درش قفل بود نمیتونستم برم داخل سعی کردم از پشت در باهاش حرف بزنم اما هیچی نمی گفت آخر سر دیگه خسته شدم و رفتم تو اتاقم دراز کشیدم رو تخت و گریه کردم آخه چرا جونگکوک اینقدر بین این دوتا فرق میزاره مگه هردوشون بچش نیستن ؟
(شب)
ویو کوک:
خسته و کوفته اما با لبب خندون اومدیم خونه تها دیگه خوابش گرفته بود برای همینم من بردم گذاشتمش رو تختش و رفتم تو اتاق دیدم لیا خوابیده
-خوشگلم خوابیدی؟ فدات شم من دختر خوابالوی خودمی لیا لیا تو گریه کردی
لیا. کی اومدی(خابالود و صدای گرفته بخاطر گریه )
-عشقم تو چرا گریه کردی فدات شم کی ترو ناراحتت کرده چی شده که این مروارید های خوشگل تو هدر دادی
لیا. یعنی تو نمیدونی
-لیا تروخدا بحث یول رو باز نکنا ما قبلاً راجبس حرف زدیم
لیا. راجب چی حرف زدیم ها راجب چی راجب اینکه چرا بچه ی که از گوشت و پوست خودته رو دوست نداری(داد و بغض)
-بس کن بس کن
لیا. باشه بس میکنم من همیشه بس میکنم(میره )
-کجا لیا آه(بالشتو پرت میکنه رو زمین . سرشو با دستاش میگیره )
+ای ای تروخدا بابا تروخدا نزن
-ببند دهنتو دختری هرزه
+ای (گریه و داد)
لیا. کوک تروخدا ولش کن(از پشت در میکوبه )
-شما دخالت نکنید این باید ادب بشه
تها. بابایی لطفا آبجی رو نزن اون نمیخواست به اسباب بازی هام دست بزنه من بهش دادم بابا تروخدا نزن ابجیم گناه داره(لحن کیوت و بچگونه)
-تا اطلاع ثانوی تو اتاق حبس میشه و بهش نه اب میدی نه غذا فهمیدی لیا
لیا. جونگکوک چرا اینطوری میکنی مگه اون چیکارت کرده ها اونم بوته
-همین که گفتم حرف نباشه الانم پسر خوشتیپم برو حاضر شو بریم پارک
تنها.اخجون بریم بابایی
-بریم فدات شم(بغلش میکنه و میبوستش)
ویو لیا :
رفتم پشت در اتاق یون و نشستم چون درش قفل بود نمیتونستم برم داخل سعی کردم از پشت در باهاش حرف بزنم اما هیچی نمی گفت آخر سر دیگه خسته شدم و رفتم تو اتاقم دراز کشیدم رو تخت و گریه کردم آخه چرا جونگکوک اینقدر بین این دوتا فرق میزاره مگه هردوشون بچش نیستن ؟
(شب)
ویو کوک:
خسته و کوفته اما با لبب خندون اومدیم خونه تها دیگه خوابش گرفته بود برای همینم من بردم گذاشتمش رو تختش و رفتم تو اتاق دیدم لیا خوابیده
-خوشگلم خوابیدی؟ فدات شم من دختر خوابالوی خودمی لیا لیا تو گریه کردی
لیا. کی اومدی(خابالود و صدای گرفته بخاطر گریه )
-عشقم تو چرا گریه کردی فدات شم کی ترو ناراحتت کرده چی شده که این مروارید های خوشگل تو هدر دادی
لیا. یعنی تو نمیدونی
-لیا تروخدا بحث یول رو باز نکنا ما قبلاً راجبس حرف زدیم
لیا. راجب چی حرف زدیم ها راجب چی راجب اینکه چرا بچه ی که از گوشت و پوست خودته رو دوست نداری(داد و بغض)
-بس کن بس کن
لیا. باشه بس میکنم من همیشه بس میکنم(میره )
-کجا لیا آه(بالشتو پرت میکنه رو زمین . سرشو با دستاش میگیره )
- ۱۲.۸k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط