عروس تموم شد

عروس تموم شد
اومدیم خونه
(بعد رفتن نماز جماعت خوندن)
جیمین کام کرد توم و از کشید بیرون و رفت پیش شوگا
دل درد شدیدی داشتم سرم گیج میرفت
ساعت رو نگاه کردم۳ رو نشون میداد
رفتم به زور دوش گرفتم و یه لباس پوشیدم
دوار های اتاق میومدن سمتم
سرمو لای پاهام گذاشتم
به خودم اومدم دیدم ساعت ۹ شده
(ویو جیمین)
لباسمو پوشیدم و رفتم پایین
شوگا صبحونه درست کرده بود
#صبح بخیر‌
&صبح بخیر بیبی
#رزا بیدار نشده؟
&هوم نمیدونم بیا بریم ببینیم
در زدیم گفت بیا تو رفتیم تو
زیر چشاش سیاه شده بود به حال بود
#رزا
&تو اصلا شب خوابیدی؟
@من نمیخوابم
[از دید نویسنده ]
@ مونبین خوابم میاد
♡بخواب تو بخواب
@شب بخیر
♡قول بده هیچوقت گریه نکنی
@یا چرا داری زر زر میکنی
♡دوست دارم همیشه خوشحال باش شب بخیر
دخترک خوابید اما پسر دنیا را ترک کرد
(از دید شوگا)
انگار الان بود که از حال بره
&رزا تو
یهو افتاد زمین
زود براید استایل بغلش کردم بردیمش بیمارستان
دکتر گفت خیلی کم خونه باید بهش خون بدن
دیدگاه ها (۶)

دکتر گفت خیلی کم خونه باید بهش خون بدن باباش بهش خون دادو او...

دکتر رفت بیرون منم با دستمال مایع روی شکمم رو پاک کردم & پاش...

ایرپاد گذاشتم تو گوشم و صداش گذاشتم رو آخر(روز عروسی)لباس عر...

نکنارش نشستم و کتاب خوندم&بیا اینجا جیمین# اومدمرفتم آشپزخون...

فیک شاهزاده من

فیک پدرخوانده پارت۶غذا ها رسیدن جیمین فوری به سمتم اومد و غذ...

چند شاتی#درخواستی part: ⁴ویو جینبعد از 4 ساعت که همه ی آرمی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط