امروز هم

امروز هم
بی «صبحت به خیر عزیزم» ات آغاز شد
یک جمله ی ساده که
قادر بود
خورشید مرا
از پشت کوهها بیرون بکشد
بالا بیاورد
بنشاند پشت میز صبحانه

#رویا_شاه_حسین_زاده
دیدگاه ها (۶)

‌‌دوشینه کجا رفتی و مهمان که بودی ؟دل بی تو به جان بود تو جا...

‏مگر دریادلی داند ڪه ما راچه طوفان‌هاست در این سینه‌ی تنگ......

#Gentlemans_husband#Season_two#part_232_سلام عزیزم صبحتون بخ...

فصل دوم رمان برادر های ناتنی من پارت اول: بعد از اون شب ات ح...

---### فصل دوم | پارت چهارمنویسنده: Ghazal صبح بعد از اون ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط