یک معلم بازنشسته مسن به دیدن پسرش به اروپا رفت

یک معلم بازنشسته مسن به دیدن پسرش به اروپا رفت.
پسر یک نشان کوچک روی یقه کت او نصب کرد و گفت حالا تنها هم میتوانی بیرون بروی
پدر هرجا میرفت احترام میدید
هنگامی که پیاده عبورمیکرد از خیابان، ماشین ها به احترامش می ایستادند
در فروشگاه ها و مغازه ها برایش صندلی میگذاشتند .
می دانید روی نشان چه نوشته بود ؟!
فقط یک جمله ؛
این یک معلم است !
دیدگاه ها (۲)

بخشندگی ثروت و دارایی نمیخواهددلی بزرگ میخواهد#####

ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺳﺖﻧﺎﺭﺍﺣﺖ که ﺑﺎﺷﯽ،ﮐﺴﯽ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼﺍﺕ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ!ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻪ ﺑ...

نیایش صبحگاهی...🍁🍂✨خدایا...! 🍁من گمشده دریای متلاطم روزگارم ...

🌷ســـــــــلامصبح زیباتون بخیرروز و هفته خود را معطر  می کنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط