آمدی تسکین دهی گلهای باغ خانه را

آمدی تسکین دهی گلهای باغ خانه را

آن همه گلهای رنگین بعد تو پژمرده بود

نصف سیب باغ احساس مرا چیدی به عمد

نصف سیبی راکه آدم اشتباهی خورده بود

رفتی واشکم درون مشک من خشکیده شد

قطره ی اشک مراحافظ فقط نشمرده بود

نقره داغم کردی و مجنون صحراها شدم

لیلی احساس من در سینه ام افسرده بود

آمدی تا بار دیگر زندگی را جان دهی

نامم اما از میان زندگان خط خورده بود



#F
دیدگاه ها (۵)

می خواهم لا اقلیک نفر باشدکه با او،از همه چیز،همانطور حرف بز...

بی نهایت دوستت دارم ، اگر باور کنیمی توانی این سند را، ثبت د...

با من بمان تا در کنارت جان بگیرمدر سینه ی طوفانیت سامان بگیر...

تــــــو عاشقانه ترین رکعت...غزل هستی برای خواندن تو ...قبل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط