سناریو
سناریو
درخواستی
وقتی که یه هیتر میخواد با تفنگ بزنتشون و ما خودمون رو فدا میکنیم و میمیریم.
چان:همین که میبینی هیتر داره به چان با تفنگ نزدیک میشه میری جلوی چان می ایستی و یک دفعه گلوله به تو میخوره.چان از اون موقع به بعد خودش نمی بخشه چون فکرش رو نمیکرد تو رو به این زودی ها از دست بده .
لینو:ا/ت چیکار کردی؟؟؟چرا ؟...چرا؟ (بلند اسمت رو صدا میزنه)
ا/ت:خیلی دوست دارم عشق من و بعد بیهوش میشه(با ناتوانی میگه)
چانگبین:چانگبین از قبل میدونسته و به تو هم خبر میده که به کمپانی نیای و خب تیر نمیخورید.(بچم زرنگه🥹)
هیونجین:میپری جلوی گلوله و تیر به قلبت میخوره و تو می میری.
هیونجین:ا/ت،ا/ت بلند شو بدون تو میمیرم طاقت نمیارم .نفسم زندگیم قربونت برم بلند شو.خدایاااا .....یعنی قلب کوچولوش دیگه نمیزنه.(با بغض🥹)
روز بعدش هیونجین رگ خودش رو میزنه و دوتاتون رو باهم خاک میکنن.
هان:سنجابی بلند شو تو رو خدا بلند شو (با گریه میگه)
و میبینه تیر به پات خورده و میدونه زنده ای خیالش راحت میشه و بعد از اون تا وقتی کامل خوب بشی ازت مراقبت میکنه و ازت عذر خواهی میکنه و خودش رو همه اش سرزنش میکنه.
فیلکس:اونم خودش رو از پشت بوم ساختمان ۲۷طبقه ای پرت میکنه.
سونگمین:هر روز سر خاکت میاد باهات درد و دل میکنه.
میدونی بدون من چقدر تنهام دارم خفه میشم منم دلم میخواد بیام پیشت.
سر قبر ا/ت قرص میخوره و خودکشی میکنه.
جونگین: همه اش صحنه مرگت رو یادش میاد و از این فکر دیوونه میشه و اعضا مجبور میشن اون رو بستری کنن.
میدونم زیاد خوب نشد ،کسی که درخواست داده بود خیلی غمگین گفت باشه و منم چون آدم احساسی هستم سر نوشتن این کلی گریه کردم یعنی داشتم با اشک این سناریو رو مینوشتم.
امید وارم خوشت اومده باشه دوست عزیزم🫀🎀
درخواستی
وقتی که یه هیتر میخواد با تفنگ بزنتشون و ما خودمون رو فدا میکنیم و میمیریم.
چان:همین که میبینی هیتر داره به چان با تفنگ نزدیک میشه میری جلوی چان می ایستی و یک دفعه گلوله به تو میخوره.چان از اون موقع به بعد خودش نمی بخشه چون فکرش رو نمیکرد تو رو به این زودی ها از دست بده .
لینو:ا/ت چیکار کردی؟؟؟چرا ؟...چرا؟ (بلند اسمت رو صدا میزنه)
ا/ت:خیلی دوست دارم عشق من و بعد بیهوش میشه(با ناتوانی میگه)
چانگبین:چانگبین از قبل میدونسته و به تو هم خبر میده که به کمپانی نیای و خب تیر نمیخورید.(بچم زرنگه🥹)
هیونجین:میپری جلوی گلوله و تیر به قلبت میخوره و تو می میری.
هیونجین:ا/ت،ا/ت بلند شو بدون تو میمیرم طاقت نمیارم .نفسم زندگیم قربونت برم بلند شو.خدایاااا .....یعنی قلب کوچولوش دیگه نمیزنه.(با بغض🥹)
روز بعدش هیونجین رگ خودش رو میزنه و دوتاتون رو باهم خاک میکنن.
هان:سنجابی بلند شو تو رو خدا بلند شو (با گریه میگه)
و میبینه تیر به پات خورده و میدونه زنده ای خیالش راحت میشه و بعد از اون تا وقتی کامل خوب بشی ازت مراقبت میکنه و ازت عذر خواهی میکنه و خودش رو همه اش سرزنش میکنه.
فیلکس:اونم خودش رو از پشت بوم ساختمان ۲۷طبقه ای پرت میکنه.
سونگمین:هر روز سر خاکت میاد باهات درد و دل میکنه.
میدونی بدون من چقدر تنهام دارم خفه میشم منم دلم میخواد بیام پیشت.
سر قبر ا/ت قرص میخوره و خودکشی میکنه.
جونگین: همه اش صحنه مرگت رو یادش میاد و از این فکر دیوونه میشه و اعضا مجبور میشن اون رو بستری کنن.
میدونم زیاد خوب نشد ،کسی که درخواست داده بود خیلی غمگین گفت باشه و منم چون آدم احساسی هستم سر نوشتن این کلی گریه کردم یعنی داشتم با اشک این سناریو رو مینوشتم.
امید وارم خوشت اومده باشه دوست عزیزم🫀🎀
- ۱۱۳
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط