دستانت بستری از پر

دستانت بستری از پَر
که هنگام غلبه‌ی خستگی
برآن پلک می‌بندم.
دستانت، ذات شعرند در فُرم و معنا..
بی‌دستانت نه شعر بُود، نه نثر
نه چیزی که به آن ادبیات می‌گویند !

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۰)

‏گاه آدم، خود آدم، عشق است. بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش...

هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیستکه زمان از دستش در برود و شما را ا...

معشوق من بعد از تو جایت...هم چنان خالیست...خالیست جایت در دل...

من از آن‌هایم؛آن‌هایی که می‌میرندحینِ دوست داشتن..#محمود_درو...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁.#کتاب‌دستانتشاهزاده‌ی کتاب...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط