طولی نکشید که متوجه شدم در تاریکی تنها هستم

‍ ‍ طولی نکشید که متوجه شدم در تاریکی‌ تنها هستم...
برای همین است که شوقِ بازی را کنار گذاشتم و برای همیشه خودم را سپردم به بی‌ شکلی‌، به بی‌ حرفی‌، به حیرت بدون کنجکاوی، به تاریکی‌، به سکندری خوردن‌های طولانی با دست‌های گشوده، و پنهان شدن🍃 🌑
دیدگاه ها (۱۶)

تا نگاهم بکنی، از هیجان خواهم مردان‌ که با چشم خود آدم بکشد،...

امشب با همه ی دنیا قهرکردم #ای_کاشکسی با لحن تو صدایم میکر...

Merry christmas🎅

مارها قورباغه‌ها را می خوردند وقورباغه‌ها از این نابسامانی ب...

افتخار ربوده شدننور ماه به آرامی به جای جای راهروی بزرگ می‌ت...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۱۹

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط