فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۴

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت²⁴

ات : کاش بیشتر میموندم منم میتونستم باهاشون خدافظی کنم
کوک : حالا اشکال نداره شاید هفته بعد رفتیم خونه رزی
ات : هوراااااااااا
کل شب نشستم فیلم دیدم کم کم داشت حوصلم سر میرفت که صدای کوک اومد
کوک : اتتتتت بیا شامممممممم
رفتم پایین دیدم کوک میز رو چیده کامل و منتظر منه ولی انگار تو فکر بود که با صدای من از فکر بیرون اومد
ات : اومدممممممم
کوک : خوش اومدی بیا بخور
کوک ویو *
منتظر ات بودم داشتم به این فکر میکردم که خوشگل و خوش هیکله.  اهههه کوک چی میگی اون و تو فقط دوستیت و روی برگه هم اون دخترته. همونجور تو فکر بودم که با صدای ات شروع کردیم به شام خوردن ولی حتی موقع شام هم از فکرش بیرون نیومدم وای نگو که من عاشق دختر خودم شدم نهههه * آره پسرم متاسفانه دقیقا همین اتفاق افتاده ☺️ حالا دیگه شده نمیشه کاریش کرد که *

فلش بک به صبح * کوک ویو *
امروز صبح زود بیدار شدم که بتونم خودم واسه ات صبحونه آماده کنم
به خدمتکار ها ام گفتم برن مرخصی
                                  ............         
صبحونه کامل آماده شد ساعت ۱۰ بود امروز باید ات بگم چه احساسی دارم تا دیر نشده .
یکم که فکر کردم به این تنیجه رسیدم ببرمش ساحل و اونجا بش بگم
رفتم اتاقش که بیدارش کنم
کوک : ات بلند شو صبح شدههه
ات : اهههه کوک بزار بخوابم خوابم میاد
کوک : اگه بیدار شی امروز میبرمت ساحل .

چه راحت نشستید میخونید شما اینجا منه بدبخت باید بشینم هی بنویسم 😂🥴
دیدگاه ها (۲۴)

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

جونگکوک در حال دلبری

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط