راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی

راهــــی به خـــــــدا دارد  خلوتــــــگه  تنـــهایی ---- آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیــــــــی


هر جا که ســـــــری بردم در پــرده تو را دیــــدم ---- تو پرده نشـــــــینی و من گمشده هر جایی

بیدار تو تا بـــــودم رویـــــــای تو مـــــــی دیــــدم ---- بیدار کن از خـــــوابم ای شــــــــــاهد رویایی

از چشم تو می خیزد هنگامه ی ســــر مستی ---- وز زلف تو می زایــــد انگیزه ی شــــــــیدایی

هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشـــــید ---- مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی

چشمی که تماشاگر دز حسن تو باشد نیست ---- در عشق نمی گنجد این حسن تماشـــایی





#شهریار
#فتو_بای_می
#امامزاده_صالح_ع
#عاشقی
دیدگاه ها (۱)

بیان کردم حدیث دوری و شرح شبِ هجران پریشان کرد زلف و گفت: از...

بغل کن بالشت را بعدازاین او برنمیگرددبهار ِمملو از گلهـای ِ ...

. به هدف نیست، هر اندازه که ماهر باشیعشق تیری ست که آخر به خ...

به تو خو کرده ام، مانند "سربازی" به "سربندش"تو معروفی به دل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط