در کلاس درس استاد حسابی یکی از دانشجویان به ایشان گفت اس

در کلاس درس استاد حسابی یکی از دانشجویان به ایشان گفت: استاد، شما سه ترم است که مرا از این درس انداخته اید، من که نمی خواهم موشک هوا کنم. می خواهم در روستایمان معلم شوم.
دکتر جواب داد: تو نمیخواهی موشک هوا کنی و فقط میخواهی معلم شوی قبول، ولی نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا، نخواهد موشک هوا کند...
دیدگاه ها (۱)

‍ ‍ یکی از بزرگان می‌گفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت...

مطلب بسیار زیباییه دوستان ??مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!...

درست نمیدانم!ولی..می گویند:ﺣوا بود که سیب را تعارف کرد!و چرا...

تنها زمانی "صبور"خواهی شد، که صبر را یک"قدرت" بدانی نه یک "ض...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط