و اون پسر لبخند گیجی زد

و اون پسر لبخند گیجی زد
_میشه تنهام بذاری؟
_بله فقط به یانگی میگم بیاد کمکتون تا زودتر بریم
_اوکی
اون مرد دوباره با منگلی بهش زل زد و رفت
خب انگار باید یکم تلفظاش رو درست می کرد
ولی سخت بود!
دختری وارد اتاق شد و خودش رو جلوی پاش انداخت و دستی به صورتش کشید
_اوه بانوی من خوبید!؟
اون مرد کی بود و اسم کامل اون شاهزاده رو می‌تونست از این دختر بپرسه نه؟
انگار رابطه ی نزدیکی با هم داشتن!
_اوم خوبم ببین من یه کوچولو آسیب دیدم و حافظم خراش برداشته اسم تو و اون مرد چیه؟
اون دخترم گیج بهش زل زد و ناگهانی با برق چشماش انگار که فهمیده باشه لب باز کرد
_اسم من یانگیه خدمتکار شخصی و دوستتون و اون مرد هائو محافظتونه که دوسش داشتین! چطور این شخص مهم رو فراموش کردین!
لبخند مصنوعی به دختر زد و به فکر فرو رفت
اوه کوک!
_هی اسم اون شاهزاده که دنبالمه چیه؟
_منظورتون شاهزاده جئون جونگ کوکه؟
با حرف دختر انگار با هجوم زیادی از اطلاعات به دنیای خیال رفت
...
#بی تی اس
سخن ادمین:یک چیزی بگم از اونجایی که این یک رمان تناسخ هست
کانگ هوا لین=جائونگ ما پو=ا/ت
دیدگاه ها (۴)

سخن ادمین:عزیزان من واقعا متاسفم ولی سرم زیادی شلوغ بود این ...

#تبادل جاسوس#پارت۳مثل این چند دفعه دوباره با سردرد بیدار شدخ...

#تبادل جاسوس#پارت۲نگاهی به درون غار انداخت و عصبانی شمشیرش ر...

پیدا؟!ها!نکنه دزدینش و بعد پلیس ها دارن دنبالش می گردن!درسته...

شیطانی به نام لین ۱ :یه شب بارونی، قلعه‌ی بی‌نهایت شاهد ورود...

black flower(p,318)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط