ای زندگی بردار دست از امتحانم

ای زندگی بردار دست از امتحانم

چیزی نه میدانم نه میخواهمبدانم

دلسنگ یا دلتنگ ! چون کوهی زمینگیر

از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم

کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست

اکنون که میبینند خوارم،در امانم

دلبسته افلاکم و پابسته خاک

فواره ای بین زمین و آسمانم

آن روز اگر خود بال خود را می شکستم

اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!

قفل قفس باز و قناری ها هراسان

دل کندن آسان نیست ! آیا می توانم ؟!





فاضل نظری
دیدگاه ها (۱۰)

کوچه ی ما هیروشیماست !رد که می شوی...عده ای سرگیجه می گیرند ...

بند همه غم‌های جهان بر دل من بوددربند تو افتادم و از جمله بر...

گفتی از جور فراقت چه به من می‌گذرد؟ آنچه از باد خزانی به ...

گیرم سلامی هم رسید از او ، یا نامه ای هم آمد و خواندیوقتی که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط