رمان ایدل من پارت هشتم

رفتم تو تختم دراز کشیدم دیدم یه پیام برام اومده


-: های بیبی


+: سلام عزیزم


-: الان پیش اعضام اونا همه چیزو میدونن


+: چی تو بهشون گفتی؟


-: اره

+: چرا گفتی؟

-: من هیچی و ازشون مخفی نمیکنم

+: اه باشه

(ویو جیهوپ)

نشسته بودیم با اعضا فیلم میدیدیم که به یاد ات افتادم بهش پیام دادم


نامی: اهم داری به ات پیام میدی شیطون؟

-: از کجا فهمیدی؟

نامی: انگار هنوز منو درست نشناختی داداش

-: شاید


شوگا: بچه ها من خوابم میاد

کوک: خب برو بخواب

شوگا: ام باشه شببخیر


شوگا رفت بخوابه منم باهاش رفتم

-: ات؟

+: جانم؟


-: چی تنته؟

+: خب لباس خواب دیگه

-: چه رنگی؟


+: قرمز

-: اوممم مطمئنم بهت میاد

+: لطف داری

-: من هیچی تنم نیست

+: اههه بیتربیت

-: باشه ولی الان دوست داشتم کنارم باشی

+: خوب منم

-: اگه الان کنارم بودی بغلت میکردم و اروم موهاتو ناز میکردم بعد لبتو میبوسیدم

+: خب پس شاید خیلی دیر همو ببینیم

-: چرا؟

+: چون که تو ایدلی ممکنه ارمیا بفهمن رل زدی


-: اوه درست میگی ولی بزودی میکنمت


+: چقدر رک و پوست کنده

-: میدونم




ادامه دارد.....

(فکر نکنم چت این دوتا به این زودی تموم بشه 🤣چقدر حرف میزنین من وقتی حرفام تموم میشه دیگه میگم اومم)
دیدگاه ها (۱)

پارت نهم رمان ایدل من: +: اوم هوبی من دیگه برم بخوابم فردا ب...

پارت دهم رمان ایدل من: ویو جیهوپ و انداختش روی تخت -: بیبی ا...

پارت هفتم رمان ایدل من:

پارت ششم رمان ایدل من

*وقتی می‌رید برای تولد دوست اونا لباس بخرید و ات هم یه لباس ...

خون آشام من My vampire 🦇 part17ویو ات داشتیم دو تایی اتاق رو...

دیدار اول ..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط