شالام عژیژم

به صورت غریبی که جلوش بود نگاه کرد به خاطر تاریکی و نود کم فقط متوجه چشمای روشن و موهای تیرش شد!
برگشت سمت تخت کوچیکی که روش بیدار شده بود به اطرافش نگاهی کرد تختای دو طبقه زیادی دورشو گرفته بودن...
* الان جدی؟ الان نه واقعا؟ مُردم بعد نده شدم بعد یه فرشته گی دیدم و تناسخ پیدا کردم...که بازم بدبخت شم و تازه یتیمم؟...
دستاشو کرد توی موهاشو شروع کرد در سکوت خودزنی کردم یه ربع بعد بی حال افتاده بود روی تختش
* خیلی خب من توی هری پاتر افتادم...اوکی...این از همه چیز بهتره نه؟ ولی الان باید چه غلطی کنم؟
سیخ سرجاش نشست
* من افتادم توی...هری پاتر؟...
تمام خاطرات کتابا از جلوی چشماش گذشت سریع خم شد سمت میز کنار تختش روی یکیش نوشته بود امی مکوایر روی پایینی نوشته بود هیناتا جونز
* کدوم مال منه...
.
.
.
.
ببخشید کم گذاشتم کاری برام پیش اومده قول میدم پارت بعدی طولانی باشه🙂
خوجحال میشم لایک کنی و کامنت بزاری❤🥺
دیدگاه ها (۰)

شالام عژیژم

به ببینین کی اینجاست مننن

شالام عژیژم

شالام عژیژم

سایه های سبز

سه پارتی(در خواستی) P1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط