خبر خبر بچهها

خبر خبر بچه‌ها:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، سوار بر اسب از سفر بر می‌گشت. آرام آرام به شهر نزدیک می‌شد. کودکانی که در دامنه تپه‌ها سرگرم بازی بودند، او را از دور دیدند. «جانمی جان! بچه‌ها! پیامبر دارد می‌آید. برویم و سوار اسبش بشویم.» بدون معطلی به سوی پیامبر دویدند. پیامبر آنها را دید. افسار اسب را کشید و با مهربانی صبر کرد تا بچه‌ها برسند. بچه‌ها مثل باد، خود را به پیامبر رساندند و دور اسبش حلقه زدند. پیامبر دست بچه‌ها را گرفت و یکی‌یکی، همه را بالا کشید. بعضی را جلو و بعضی را پشت سرش نشاند. بچه‌ها بسیار هیجان زده بودند. با شادی فریاد کشیدند: «هی هی برو برو، هی هی برو برو.» پیامبر لبخند زد و افسار اسب را کشید. اسب راه افتاد. هوای لطیف بهاری و زمین زیبای دشت، پیامبر مهربان و بچه‌های ذوق زده‌ای که احساس می‌کردند، روی بال‌های پرنده نشسته‌اند.
(المحجّه البیضاء، ج۳، ص۳۶۶)
#moochooloo
#موچولو #داستان #داستان_مذهبی #داستان_کوتاه #داستان_کودکانه #داستان_کوتاه_کودکانه #داستان_مذهبی_کودکانه #اسلام #اهل_بیت #امام_حسین #پیامبر #قصه #قصه_کوتاه #قصه_کوتاه_مذهبی #کودک #کودک_شاد #کودک_دانا #مادر_مهربان #پدر_مهربان #خانواده #خانواده_شاد #دین #مذهب #شیعه #عاشورا #قصه_های_عاشورا #امام_مهربانی #پیامبر_مهربانی #کاردستی #شعر #کلیپ #موسیقی #موسیقی_کودکانه #کولاژ #کلاژ
دیدگاه ها (۰)

بهترین عموی دنیا:دیشب با عمو سعید به هیئت رفتم از اینکه مرا ...

بهترین عموی دنیا:دیشب با عمو سعید به هیئت رفتم از اینکه مرا ...

فروش پیامبر به چند گردو:روزی پیامبر برای اقامه نماز عازم مسج...

سجده طولانی:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نوه عزیزش، حسن ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط