باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم

......

باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

خوابم شکست و مَردُمِ چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم

خاموشی لبم نه ز بیداری و رضاست
ازچشم من ببین که چه غوغاست در دلم

من نای خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم

دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم

زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم

باری امید خویش بدلداریم فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم

گم شد ز چشم "سایه" نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم....
دیدگاه ها (۱۲۵)

......خــدا کند که مــرا ناگهان رهـا نکنیبمان که قلب مرا از ...

.......لبهای غزلخوان تو را بوسه زنم سختمدهوش نفسهای تو این ع...

.....بغلم کردن و هی ناز کشیدن...ممنوع!دست دور کمرم حلقه...اک...

......منتظر هستم بیایی تا که دیدارم کنیبوسه ای از دل زنی بر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط