یک شب از زندان دنیا میروم

یک شب از زندان دنیا میروم
گر نشد امروز٬ فردا میروم
بیم بدنامی ندارم ای رفیق
خوب بنگر زار و رسوا میروم
بوسه بر دست اجل عشق من است
او بیاید مست و شیدا میروم
رک بگویم خسته از دنیا شدم
بسکه تنها مانده ٬ تنها میروم
بعد من دیگر مکن یادی ز من
خسته از خویش و تو و ما میروم
دیگری گو ٬ هرچه میخواهی بگو
عاقبت از دست غمها میروم
ظلم دنیا تا کجا حق من است
یک شب از زندان دنیا میروم.
دیدگاه ها (۱)

به این امید پریدیم که ، پری داریمکه آسمان بلند رهاتری داریمب...

ﺟﻨﮓ ﻧـﺮﻓﺘﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺟﻨﮕﯿﺪﻡﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ﻧﯿﺴﺘﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮ ﺑﺎﺧﺘﻢ...

بیزار باش از معشوقی که اسم هرزگی هایش را بگذارد آزادیاسم نگر...

باز هم نصفه شب و تاب و تبی تکراری دلبرم! دخترِ مهتاب! تو هم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط