دلم گرفته بود

دلــم گـــرفته بود
شبی تاریک و ســـرد
از پشــت دیــوار ســـکوت
تـــرانه ای جوانــه زد
و نـــام تو
برتـــارک واژه ها
رُخ نـــمود
شعر تمام شد و دل
از اینهمه عشق
جوشید
چشم طاقت نبرد
تا سحر یک ریز بارید
دیدگاه ها (۲)

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَ...

آرام بگیر!بگذار به حالِ خودش زندگی راو هیاهوی آدم ها رابنشین...

چای ام سرد می شود در کنار کسی که دوستش دارم؛ ولی هیچکس نمی د...

قدیمیا خوب فهمیده بودن از زندگی چی میخوانحیاطحوضآسمونچندتایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط