بهانه ی رفتنت شعر شد

بهانه ی رفتنت شعر شد

و تو بی کلام ترین غزلم

بعد رفتنت شب و روز بهم ریخته

شب صدای آواز چکاوک می آید

روز ستاره چشمک می زند

اصلا انگار خورشید

دوره گرد خاطره شده

واین قلب ناکوک تر

از همیشه می کوبد

در عجبم از ساعت روی

ساعت قرار خواب مانده!!!!!!!!
دیدگاه ها (۵۶)

آسمان چکه می کند ومن لکنت گرفته امدر حالت بی وزنی مابین هستی...

در سونامی افکار در پرت ترین نقطه ی ذهن میان امواج سکوت در آغ...

بعدترهاهرگاه زنی دراغوشت بکشددرگودی کمرتدستهایی را خواهد یا...

از شعر هم دیگر کاری بر نمی آیدواژه ها دستشان کوتاه شده و پاه...

📗 عموی بابا عموی بابا که مُرد وسط یک مهمانی خانوادگی داشتیم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط