روانی منp39
ویو هانا
دیدم سرش پایینه و حواسش به من نیست!الان بهترین موقع هست!!!
اروم اروم عقب رفتم تا نفهمه..حالا وقتشه!
خواستم بدوئم که حس کردم روی هوا هستم..و واقعا هم روی هوا هستم..این مرتیکه ی مادر به خطاااا
تهیونگ:حس نمیکنی داری زیاده روی میکنی بیبی؟!(خمار _ جدی)
واقعا دلم نمیخواد هیچی بگم!ولی داره گو*ه زیادی میخوره
هانا:من تورو نمیخوام!!چرا نمیفهمی؟؟؟تو داری زیاده روی میکنی!!!منو بزار پایین میخوام برممممم(داد)
تهیونگ:آههه(خمار_با اون دست خالیش پیشونیشو مالید)انگار خوشرو بودنم زیاد به مزاج بیبیم نمیسازه نه!هوممم چیکار کنم که گربه کوچولوم از دستم فرار نکنه؟(نیشخند)
توروخدا…منو بزار پایین..ازت خواهش میکنم..
باید فرار کنم!وگرنه بدبخت میشم..ن..نباید پیشش بمونم وگرنه..نابود میشم
اها..ف..فهمیدم!!
هانا:تهیونگی..عشقم..منو بزار پایین،لطفا(ملایم_کمی لرزش صدا)
چشمامو بستم..نرم شد مگه نه؟!یسسسس..پاهام روی زمینه!الان وقت فراره
شروع کردم به دویدن..بالاخرههههههه!!!!خودشه میدونستم زود خر میشههه
همینطور داشتم به خروجی کوچه میرسیدم که محکم به یه چیز سفت خوردم..دیواره؟اره بابا
سرمو گرفتم بالا که..عالیه!این چطور اینقدر سریع بهم رسید؟؟
هانا:مرتیکه برو گمشووو دیگهههه!!نمیخوامتتت بفهمممممم(داد)
تهیونگ:نمیفهمم!من فقط تورو میخوام(نیشخند)
هانا:روانی..تو یه روانی هستییییییی نمیخوامتتت برو بمیررررر(داد)
تهیونگ:اره روانی هستم(نیشخند)روانی تو(اینجارو خمار گفت)
تهیونگ:ولی انگار تو نمیخوای رام من بشی!(جدی)آههه عصبی کننده هست(خمار)
با یه حرکت منو توی بغلش جا داد و سمت ماشینش حرکت کرد..عو*ضییی نباید اینجوری میشددد..چرا نمیفهمه؟من نمیخوامششش چرا هنوز میخواد پیش خودش منو نگهداره؟بخدا الان اشکم درمیاددد
هانا:من نمیخوام باهات بیاممممم نمیخواممم
تهیونگ:عصبیم نکن!
هانا:منو بزار زمینننننن(داد)
یهو محکم گذاشته شدم توی ماشین
هوفففف..نمیخوام با این عوضی برم توی اون عمارت جهنمی!!
در سمت راننده باز شد..خودش نشست،انگار با راننده نیومده!!
هانا:نمیفهمی؟من میخوام برممممم(داد)
تهیونگ:کجا بری؟(نیشخند)
هانا:هرجایییییی(داد)جز پیش تووو(داد)
تهیونگ:هوم..انگار نمیخوای رام من بشی نه؟خودم باید دست به کار بشم؟(نیشخند)
هانا:کیم تهیونگ!!!من میخوام برممم(داد)
بی توجه به حرفم ماشین رو روشن کرد..این مرتیکه زبون نفهمی چیزیه؟باید حتما کتکش بزنم؟شاید جواب بده!چی میگی؟این مردک با این هیکلش منو تیکه تیکه میکنهعععع
یعنی باید چیکار کنم؟چی؟چی داره درمیاره؟اسپری هست؟؟اخه الان وقت اسپری زدن هستتتت!اسکلههه
یکمی توی هوا زد..اومم چه بوی خوبی دار…(سیاهی مطلق)
دیدم سرش پایینه و حواسش به من نیست!الان بهترین موقع هست!!!
اروم اروم عقب رفتم تا نفهمه..حالا وقتشه!
خواستم بدوئم که حس کردم روی هوا هستم..و واقعا هم روی هوا هستم..این مرتیکه ی مادر به خطاااا
تهیونگ:حس نمیکنی داری زیاده روی میکنی بیبی؟!(خمار _ جدی)
واقعا دلم نمیخواد هیچی بگم!ولی داره گو*ه زیادی میخوره
هانا:من تورو نمیخوام!!چرا نمیفهمی؟؟؟تو داری زیاده روی میکنی!!!منو بزار پایین میخوام برممممم(داد)
تهیونگ:آههه(خمار_با اون دست خالیش پیشونیشو مالید)انگار خوشرو بودنم زیاد به مزاج بیبیم نمیسازه نه!هوممم چیکار کنم که گربه کوچولوم از دستم فرار نکنه؟(نیشخند)
توروخدا…منو بزار پایین..ازت خواهش میکنم..
باید فرار کنم!وگرنه بدبخت میشم..ن..نباید پیشش بمونم وگرنه..نابود میشم
اها..ف..فهمیدم!!
هانا:تهیونگی..عشقم..منو بزار پایین،لطفا(ملایم_کمی لرزش صدا)
چشمامو بستم..نرم شد مگه نه؟!یسسسس..پاهام روی زمینه!الان وقت فراره
شروع کردم به دویدن..بالاخرههههههه!!!!خودشه میدونستم زود خر میشههه
همینطور داشتم به خروجی کوچه میرسیدم که محکم به یه چیز سفت خوردم..دیواره؟اره بابا
سرمو گرفتم بالا که..عالیه!این چطور اینقدر سریع بهم رسید؟؟
هانا:مرتیکه برو گمشووو دیگهههه!!نمیخوامتتت بفهمممممم(داد)
تهیونگ:نمیفهمم!من فقط تورو میخوام(نیشخند)
هانا:روانی..تو یه روانی هستییییییی نمیخوامتتت برو بمیررررر(داد)
تهیونگ:اره روانی هستم(نیشخند)روانی تو(اینجارو خمار گفت)
تهیونگ:ولی انگار تو نمیخوای رام من بشی!(جدی)آههه عصبی کننده هست(خمار)
با یه حرکت منو توی بغلش جا داد و سمت ماشینش حرکت کرد..عو*ضییی نباید اینجوری میشددد..چرا نمیفهمه؟من نمیخوامششش چرا هنوز میخواد پیش خودش منو نگهداره؟بخدا الان اشکم درمیاددد
هانا:من نمیخوام باهات بیاممممم نمیخواممم
تهیونگ:عصبیم نکن!
هانا:منو بزار زمینننننن(داد)
یهو محکم گذاشته شدم توی ماشین
هوفففف..نمیخوام با این عوضی برم توی اون عمارت جهنمی!!
در سمت راننده باز شد..خودش نشست،انگار با راننده نیومده!!
هانا:نمیفهمی؟من میخوام برممممم(داد)
تهیونگ:کجا بری؟(نیشخند)
هانا:هرجایییییی(داد)جز پیش تووو(داد)
تهیونگ:هوم..انگار نمیخوای رام من بشی نه؟خودم باید دست به کار بشم؟(نیشخند)
هانا:کیم تهیونگ!!!من میخوام برممم(داد)
بی توجه به حرفم ماشین رو روشن کرد..این مرتیکه زبون نفهمی چیزیه؟باید حتما کتکش بزنم؟شاید جواب بده!چی میگی؟این مردک با این هیکلش منو تیکه تیکه میکنهعععع
یعنی باید چیکار کنم؟چی؟چی داره درمیاره؟اسپری هست؟؟اخه الان وقت اسپری زدن هستتتت!اسکلههه
یکمی توی هوا زد..اومم چه بوی خوبی دار…(سیاهی مطلق)
- ۹.۲k
- ۰۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط