تبهکارقهرمان

#تبهکار_قهرمان...
پارت 23
.
.
.
.
آن هیولا شروع به حرف زدن کرد و گفت :
خوش آمدید به جلسه ی جدید کلاس قانون امروز ما مثل همیشه برایتان امتحان هایی طراحی کردیم که امیدوارم شما برنده ی آن امتحان بشید.


با خود میگفتم نباید اول درس بدهند و بعد امتحان بگیرند، که همان هیولای ترسناکی که کمی قبل در راه رو دیدم را روی سکو ظاهر شد.

این معلم است!!!!

که آن معلم ترسناک با صدای خشن و قدرتمندش گفت : این قسمت از امتحان بالا رفتن از این صخره است و هر کسی بتواند و آن گوی را بردارد و در پایین صخره در جایگاهش قرار بدهد برنده ی این قسمت از امتحان است.

او ادامه داد: نکته ای که باید خیلی مراقب باشید اینه که فقط یک گوی وجود دارد حواستون باشه وقتی گوی را به دست آوردید از دستش ندهید!

با خود گفتم این انقدر سخت نیست که مشکلی ایجاد کند،فقط از صخره بالا میرم که نشان دهنده ی تلاشم باشد اما به گوی دست نمی زنم که بقیه هیولاها روی من حمله ور نشوند و در آخر از صخره به پایین می آیم....اره نقشه ی خوبی میشه..


آنها هیولا هارا به گروه های 55 نفره تقسیم کردند و من هم در گروه اول رفتم که سریع از این بازی مزخرف بیرون بیایم.


وقتی در روبه روی صخره ایستادم آن صخره به شدت بزرگ بود و حتی نمی‌توانستم کامل از آن بالا بروم ولی جای خوبیش این بود که صخره صاف نبود.


آن هیولای ترسناک با یک پرش بزرگ بلافاصله در بالای صخره رفت.
من حتی نمی‌توانستم دهانم را بسته نگه دارم که انقدر حرفه ای بالا رفت.

او در کنار اساتید که دور از گوی بود ایستاد و پوزخندی زد و گفت این صخره ی معمولی نیست فکر نکنید می تونید به راحتی برنده ی این قسمت از جلسه ی قانون بشید!


مایل به ادامه؟
https://wisgoon.com/deku22
دیدگاه ها (۲۱)

#تبهکار_قهرمان...پارت 24....یک زنگ به صدا در اومد و همه سراس...

#تبهکار_قهرمان....پارت 25....صدای غرش هایی بگوشم می رسید،غرش...

#تبهکار_قهرمان...پارت 22....با صدایی لرزان گفتم :بله.خیلی سع...

#تبهکار_قهرمان...پارت 21....اطراف را نگاه میکردم و دنبال بلن...

تک پارتی درخواستی

...بیا باهم فرار کنیم...پارت 1

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط