ازدواج اجباری p1

*ویو ا.ت*
(خمیازه)صبح شد و برم صبحانه بخورم . برم یه آرایش ملایم و لباس خوابمو عوض کنم و یه لباس آدمیزاد بپوشم.
رفتم پایین تا صبحانه بخورم .
م.ت:دخترم بیا صبحانتو بخور
ا.ت:باشه
ب.ت:امروز مهمون داریم، به مامانت تو کارای خونه کمک کنا
ا.ت:کی داره میاد؟
م.ت:خالت
ا.ت:مامان من ۳ تا خاله دارم کدومشون
م.ت:خانه لُنا
ا.ت:پسر خالم هم میاد
م.ت:آره دیگه
ا.ت:اه باز باید با اون ابلح مواجه شم
ب.ت:زشته بلخره پسر خالته
ا.ت:ایییشششش باشه
*ویو ا.ت*
بعد صبحانه رفتم توی اتاقم و یه دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم و رفتم ، موهامو خشک کردم و یه آرایش ملایم کردم ، لباس آبی روشن پوشیدم ، و موهامو گوجه ای بستم . (بچه ها من سه تا مدل لباس گذاشتم هرکدوم که دوست دارید رو انتخاب کنید)
رفتم پایین .
*پرش زمانی به ۱ ساعت بعد*
م.ت:ا.ت برو ببین چیزی کم نباشه .
ا.ت:هوووفففف باشه
دینگ دینگ دینگ
ب.ت:بفرمایید
م.ج:سلام آبجییی
ب.ج:سلام
جیمین:سلام خاله
ا.ت:سلام
م.ت:سلام خوش اومدین
ب.ت:بفرمایید داخل
*نشستن*
م.ت:دخترم شما و جیمین برید تو اتاق، ما باید حرف بزنیم
ا.ت:چشم
جیمین:چشم
*ویو جیمین *
با این ا.ت میمون رفتم تو اتاق .
*ویو ا.ت*
اه چرا باید بریم تو اتاق
جیمین:چقدر زشت شدی
ا.ت:تو هم خیلی بیشعور و گاو شدی
جیمین :هرچی باشم بهتر از تو عم
ا.ت:اگه واسه بقیه پارک جیمینی واسه من عنی
جیمین:......*جوابی نداشت که بگه *

ببخشید بچه ها هم مهمون داریم هم گوشیم شارژ نداره
دیدگاه ها (۱)

ازدواج اجباری p2

ازدواج اجباری p3

معرفی فیک ازدواج اجباری

عشق من~p32~

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط