بچه که بودم

بچه که بودم...
آرزویم این بود بزرگ که شدم...
تمامِ موزیک هایِ غمگینِ دنیا را...
پاک کنم ...
و همه جا را پر کنم....
از آهنگ های شادِ شادِ شاد!
همان هایی که باید همراه خواننده
توام فریاد بزنی و بالا و پایین بپری...
بزرگ تر که شدم...
قلبم که شکست...
چشمم که پر از اشک شد ...
دلم که تنگ شد...
دلم که تنگ شد...
فهمیدم بعضی موزیک ها را...
برای سکوت کردن می سازند...
برای اینکه خواننده بخواند...
و تو گوش کنی...
و شاید دو سه قطر اشک بریزی...
بی صدا!
بی آنکه کسی بویی ببرد...
و آرام کنی...
این دل شکسته ی بند زده را .....
دیدگاه ها (۱)

تو را به زبان اسپانیایی دوست دارم...در هوس دیوانه‌وار رقص فل...

هر شب ...یک نفر در من به صلیب کشیده می‌شود! یک نفر که می خوا...

‍من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده اماز اینکه کلمات را بر...

.آدم های زیادی را می شود دوست داشت. می شود حسِ خوبِ دوست داش...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

یعنی نمیشه دوباره به اون روز ها برگردیم?

یعنی نمیشه دوباره به اون روزا برگشت?

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط