خاطراتشهید

#خاطرات_شهید

شب آخر جوراب‌های همرزمانش را می‌شسته، همرزمش به مجید گفته: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است. مجید می‌گوید: تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شود و یا اینکه پاک می‌شود. و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد برای همیشه رفت.
یک تیر به بازوی سمت چپش خورد، دستش را پاره کردو سه تا از تکفیری‌ها را کشت ، سه یا چهار تیر به سینه و پهلویش ‌خورد و شهید می‌شود. محل شهادتش جنوب حلب، خان طومان، باغ زیتون است. #شهید_مجید_قربانخانی #مدافع_سبزحرم
دیدگاه ها (۲)

داستان زیبا درباره حجاب:رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط