پچه ها متاسفم نتونستم پارت بزارم امتحان داشتم

که یهو دستی پشت گردن کای قرار گرفت و نزاشت که اون بره

(ویو کای)
نتونستم جدا شم اون جیگو بود که گردنم رو گرفته بود خیلی تعجب کردم اون معمولا نمیزاشت که بو......سش کنم ولی خیلی خوشحالم که اونم منو دوست داره
بعد دو دقیقه زد به سینم
واتتت واقعا نفس کم اورد
ولی ما فقط چهار دقیقه همو بو‌........‌سیدیم
به هر حال جدا شدم چون یادم افتاد که حا.......ملس وگرنه به این راحتیا جدا نمی‌شدم

(ویو جیگو)
حس کردم ل.....ب....م‌ داره گرم میشه
یواش چشمام رو باز کردم و دیدم کای بود اون کای بود خیلی خوشحال شدم که اون بیدار شده وای وقتی خواست جدا بشه گردنش رو گرفتم و با ولع میبو.......سیدم که بعد دو دقیقه زدم به سینش و جدا شدیم
۰ک کای ب بیدار شدی(در حال نفس نفس زدن)
.چرا مگه دوست نداشتی بیدارشم
۰چی میگی اگه امروز بیدار نمیشدی اون موقع هق هق (اولش بغض داشت ولی بعد بغضش ترکید و شروع کرد گریه کردن)
.باشه باشه معذرت میخوام
۰دوست هق دارم (کای رو بغل میکنه)
کای جیگو رو نگاه میکنه و میگه
.چی چی نشنیدم دوباره بگو
۰نه شنیدی(با بغض)
.نشنیدم
۰شنیدی دیگه
.چی میشه دوباره بگی هااا
۰باش باش دوست دارم
کای لبخند میزنه و چونه‌ی جیگو رو میگیره و ل.....ب......ش رو میب.....وسه که یهو در باز میشه و

تو خماری بمونید😁