یه روز صبح از خواب بلند میشی و متوجه میشی هیچ حسی به گذشت

یه روز صبح از خواب بلند میشی و متوجه میشی هیچ حسی به گذشته و آدم های گذشته نداری، دیگه می تونی واسه همشون آرزوی خوشبختی کنی؛
یه جور رهایی و بی احساسی کامل، از اون به بعد با کسی جر و بحث نمی کنی، به همه لبخند می زنی و از همه چیز ساده می گذری.
مردم بهش میگن قوی شدن، اما من میگم سِر شدگی!

روزبه معین
# قهوه سرد آقای نویسنده
دیدگاه ها (۳)

#یک_فنجان_تفکر ☕ ️من آدم حساسی نیستم. وقتی خانه‌ی والدینم را...

#یک_فنجان_تفکر☕ ️بازهم_پولو باز هم پول، همه چیز پول است. همه...

قبلانم گفتمقاطی کردن ورزش مردو زن , یه Master Plan صهیونیست ...

𝗕𝗿𝗼𝗸𝗲𝗻 𝗣𝗼𝗶𝗻𝘁𝗲 {پوانِ شکسته}𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟱𝟮[ویو تهیونگ]به سمت لارا بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط