هر جا که حرفت شدم همان دمگریه کردم
هر جا که حرفت شدم همان دمگریه کردم
خود را به یک گوشه کشاندمگریه کردم
جای تو غم را بو کشیدم با نوازش
بر روی زانویم نشاندمگریه کردم
هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم
باران که زد با بغض پشت رل نشتم
در التهاب شهر راندم ،گریه کردم
تا آشنایی دیدم از حال تو پرسید
جایت سلامت را رساندم ،گریه کردم
تار سفیدی بین موها دیدم امروز
آنقدر بر خود خیره ماندم ،گریه کردم...
خود را به یک گوشه کشاندمگریه کردم
جای تو غم را بو کشیدم با نوازش
بر روی زانویم نشاندمگریه کردم
هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم
باران که زد با بغض پشت رل نشتم
در التهاب شهر راندم ،گریه کردم
تا آشنایی دیدم از حال تو پرسید
جایت سلامت را رساندم ،گریه کردم
تار سفیدی بین موها دیدم امروز
آنقدر بر خود خیره ماندم ،گریه کردم...
- ۱.۹k
- ۲۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط