روزی دم یک روباه در حادثهای قطع شد

روزی دم یک روباه در حادثه‌ای قطع شد.
روباه‌های گروه پرسیدند دم‌ات چه شد؟
چون روباه‌ها از نسلی مکار می‌باشند، گفت خودم قطع‌اش کردم
گفتند چرا؟ این که بسیار بداست و معلوم می‌شود.
روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک.
احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم.

یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد.
چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه اولی رفت و گفت: برادر تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌که بسیار درد دارم!

روباه اولی گفت: صدایش را درنیاور
اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود؛ وگر نه تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت

همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند

وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد می‌شوند
آنگاه به افراد باشرف و باعزت می‌خندند.
گاهی هم آن‌ها را دیوانه می‌دانند
#سحر لکستان
@VOROJAK_Lakastan
دیدگاه ها (۱۴)

✔️ايمان و ترس يك چيز مشترك دارند، هر دو آينده اى كه هنوز اتف...

✅ جرئت کن که رویا پرداز باشی... 😇🌸✅ جرئت کن که دست به تلاش ب...

من دختر پاییزم،ازهمان هایی که از اغوش پاییز هنوز که هنوز است...

بیا قمار بازی کنیم ⛓ طُ بخند من دنیامو میبازم #دلبر🤤💎

آری این است داستان عده ایکه چون ، خود تن ب کارهای زشت دادندی...

توجه: (دم بریده ها زیاد شدن) متن رو با دقت بخونین

دم بریده ها زیاد شدن...یه روزی روباهی دمشو توی حادثه‌ای از د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط