چهارشنبه یک هو گریم گرفت و رفتم جایی که هیچ کس نباشه

چهارشنبه یک هو گریم گرفت و رفتم جایی که هیچ کس نباشه
خیلی از خودم بدم اومد که گریم گرفت..
چند نفر اومدن بالا سرم راستش فقط دو نفر داشتن آرومم میکردن بقیه میخندیدن.... اون موقع فقط فکر کردم که اگه دسته خودم بود اون ها رو چه جوری میکشم و واقعا دلم میخواست بکشمشون
حس ناتوان بودن کردم..... میدونید چرا نمیخوام حرف بزنم و گریه کنم چون آدما بی رحمن
ولی خب خیلی از دفعه ها آروم بودم این بار نشود...
دلم میخواد فقط بمیرم همین الان...
دیدگاه ها (۱۶)

مسخره شدن و ضربه خوردن از یک نفر بده ولی ضربه خوردن و مسخره ...

ممنونم

من.... منم قبلا دربارش حرف میزدم اما وقتی اون رفتار ها رو دی...

کم‌کم دیگه حس میکنم بی ارزشم برات

کاش براتون مهم بودم

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ 𝛨𝗈𝗍 𝛭𝖺𝗆𝖺  ‌ᩩ‌᳡᷼ꥇᨘᨗᮬ᷎᷃🎞 ...

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط