هر چقــدر ناز کنی پس بزنـی دستــَم رابه زبانِ چشمانـت مسلطـَ...

صبح جاییست میان بازوان تــــــــوآغوشت را برای طلوعی دوباره ...

ازتــو دورم اما پـــُرتوقعم بمان در قلمروِ قلبملمسِ قشنگیست ...

مرا در آغوش بگیر و آهسته بنواز بگذار همه بدانند که ساز دل من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط