اگر میتوانستم من هم سیگار میکشیدم
اگر میتوانستم من هم سیگار میکشیدم...
شبیه مرد ها
با ژست عصبی و کمی مغرور و غرق در خیالاتم میشدم...
اما به جایش شانه بر میدارم میروم جلوی آینه، موهایم را شانه میزنم آواز میخوانم شعر مینویسم ...
آخر هم یک جوری لبخند میزنم انگار نه انگار که من هم کمی عصبی هستم من هم غرورم درد میکند، من هم رویاهای به تحقق نپیوسته دارم،، اگر از چشم خودم نمی افتادم حتما من هم سیگاری لای انگشتانم میگذاشتم...
اما یک حسی مرموزانه باعث میشود ترجیح بدهم زنانه لبخند بزنم، زنانه برقصم، زنانه عشق بورزم، انگار نه انگار که از دست هایی که یک روز صمیمانه فشردم سیلی های محکمی خورده ام ، نمیدانم...
اما یک چیز را خوب میدانم که زن بودن به این راحتی ها که در ظاهر دیده میشود نیست...
شبیه مرد ها
با ژست عصبی و کمی مغرور و غرق در خیالاتم میشدم...
اما به جایش شانه بر میدارم میروم جلوی آینه، موهایم را شانه میزنم آواز میخوانم شعر مینویسم ...
آخر هم یک جوری لبخند میزنم انگار نه انگار که من هم کمی عصبی هستم من هم غرورم درد میکند، من هم رویاهای به تحقق نپیوسته دارم،، اگر از چشم خودم نمی افتادم حتما من هم سیگاری لای انگشتانم میگذاشتم...
اما یک حسی مرموزانه باعث میشود ترجیح بدهم زنانه لبخند بزنم، زنانه برقصم، زنانه عشق بورزم، انگار نه انگار که از دست هایی که یک روز صمیمانه فشردم سیلی های محکمی خورده ام ، نمیدانم...
اما یک چیز را خوب میدانم که زن بودن به این راحتی ها که در ظاهر دیده میشود نیست...
- ۷۸۴
- ۰۲ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط