زیر باران گریه میکردم

زیر باران گریه میکردم..
آرام و بیصدا..
تو چتر را بالای سرم گرفتی..
اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند...!
و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد
نه روی سرم...
دیدگاه ها (۲)

می نویسم!شاید بخوانی!!!حالا که مخاطبم توییمدیونم اگر ننویسمت...

ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺣﺮﻑ ﻭ ﻏﺰﻝ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﺭﻱ ﺳﺖ ...ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺸﻖ , ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺳﮑﻮ...

هیــس ! کــــمی آرامــــتـــر تنـــــها شــــو بی صـــــدا ت...

دلم قدم زدن می‌خواهد؛با یڪ چتر زیر باران...تو هزار بار بگویے...

تو می‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای خنکای عصرهنگام ...

دلتنگی ایرانی ها برای بارون این شکلیه!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط