عشق اغیشته به خون
عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۳۲
جیمین چشم به جاده دوخت ریز به دختر کنارش نگاه کرد و با لحن کنایه مانندش گفت : چیه .. چی شده .. اینو باید از داداش روانیت بپرسی
میونشی انگار این رفتار را داشت و برای همین چشم به جیمین دوخت و آروم گفت : چرا داد میزنی تقصیر من چیه این وسط ؟
جیمین کلافه شیشه ماشین را پایین آورد سپس آرنج اش را روی پنچه ماشین گذاشت نفس عمیقی میکشید و آروم گفت : مربوط به کاره
میونشی به آرامی شری تکون داد سپس زیر لبی آرام گفت : مگه بمیرم که چیزی بهم بگید ..
جیمین گوشش تیز تر بود تند نگاهش کرد و با صدا بلند گفت : چی بگم .. ها .. مگه ندیدی داداشت دیونه شده ندیدی خواهرم رو چطوری زندونی کرده بود ؟
میونشی : مقصر همه چی منم آره .. این درسته
جیمین کلافه گفت : لطفا حرفه الکی نزن حوصله ندارم
میونشی سکوت کرد و به جاده جلو است چشم دوخت .. کلافه و اورم گفت. : میشه اورم تر برین سرعتـ..
جیمین : نه همینطوری خوبه
میونشی دستش را روی در گذاشت و با ترس چشم به جیمین دوخت این بار محکم تر گفت : لطفا آروم برین
جیمین لبش را گزید ولی توجه ای به سخنان میونشی نکرد با بالا ترین سرعت به جلو میرفت .. جاده خیلی خلوت بود .. ولی ناگهانی جلویش ماشین بنزین آمد و ناخواسته جیمین تند فرمان را کج کرد میونشی با ترس عینی کشید و ماشین دور خودش چرخید و ایستاد .. شاید خود جیمین هم ترسیده بود و در شوک بود .. درست ثانیه ای قبل نزدیک بود هر دو بمیرد ..
جیمین نگران به میونشی نگاه کرد و تند و پرسید : خوبی ؟
میونشی با بغض و حالت شوکه پلک زد سپس کمر بندش را باز کرد دستش را روی دهانش گذاشت و تند از ماشین پیاده شد.. روی زمین کاخی زانو زد و از ته قلبش هق زد .. حس میکرد درون شکمش و معده اش لحه شده بود و هرچی خورده رو بالا آورد .. چشم های کوچیکش حالا اشکی شده بودن جیمین تند از ماشین پیاده شد سپس بدتری آب را سمتش گرفت
جیمین : خوبی .. نفس عمیقی بکش .. ، بیا دستور صورتت رو بشور
میونشی به شدت میلرزید .. و با دست لرزاند بدتری آب را گرفت کمی را در دهانش برد و تکانی را با لپ هایش داد سپس آب را پایین ریخت .. قلوپ دیگری را نوشید و آهسته از روی زمین بلند شد بدنش به حال بدی به لرزه افتاد جیمین همچنین نگران نگاهش کرد
جیمین : میخواهی ببرمت بیمارستان ؟
جوابی از جانب دخترک لرزاند نیافت .. جیمین آروم دستش را روی بازو زریف مانند دخترک گذاشت ولی او تند به عقب. رفت جیمین انتظار این رفتار را. از جانب میونشی داشت خجالت زده و شرمنده گفت: معذرت میخواهم ..
پارت ۱۳۲
جیمین چشم به جاده دوخت ریز به دختر کنارش نگاه کرد و با لحن کنایه مانندش گفت : چیه .. چی شده .. اینو باید از داداش روانیت بپرسی
میونشی انگار این رفتار را داشت و برای همین چشم به جیمین دوخت و آروم گفت : چرا داد میزنی تقصیر من چیه این وسط ؟
جیمین کلافه شیشه ماشین را پایین آورد سپس آرنج اش را روی پنچه ماشین گذاشت نفس عمیقی میکشید و آروم گفت : مربوط به کاره
میونشی به آرامی شری تکون داد سپس زیر لبی آرام گفت : مگه بمیرم که چیزی بهم بگید ..
جیمین گوشش تیز تر بود تند نگاهش کرد و با صدا بلند گفت : چی بگم .. ها .. مگه ندیدی داداشت دیونه شده ندیدی خواهرم رو چطوری زندونی کرده بود ؟
میونشی : مقصر همه چی منم آره .. این درسته
جیمین کلافه گفت : لطفا حرفه الکی نزن حوصله ندارم
میونشی سکوت کرد و به جاده جلو است چشم دوخت .. کلافه و اورم گفت. : میشه اورم تر برین سرعتـ..
جیمین : نه همینطوری خوبه
میونشی دستش را روی در گذاشت و با ترس چشم به جیمین دوخت این بار محکم تر گفت : لطفا آروم برین
جیمین لبش را گزید ولی توجه ای به سخنان میونشی نکرد با بالا ترین سرعت به جلو میرفت .. جاده خیلی خلوت بود .. ولی ناگهانی جلویش ماشین بنزین آمد و ناخواسته جیمین تند فرمان را کج کرد میونشی با ترس عینی کشید و ماشین دور خودش چرخید و ایستاد .. شاید خود جیمین هم ترسیده بود و در شوک بود .. درست ثانیه ای قبل نزدیک بود هر دو بمیرد ..
جیمین نگران به میونشی نگاه کرد و تند و پرسید : خوبی ؟
میونشی با بغض و حالت شوکه پلک زد سپس کمر بندش را باز کرد دستش را روی دهانش گذاشت و تند از ماشین پیاده شد.. روی زمین کاخی زانو زد و از ته قلبش هق زد .. حس میکرد درون شکمش و معده اش لحه شده بود و هرچی خورده رو بالا آورد .. چشم های کوچیکش حالا اشکی شده بودن جیمین تند از ماشین پیاده شد سپس بدتری آب را سمتش گرفت
جیمین : خوبی .. نفس عمیقی بکش .. ، بیا دستور صورتت رو بشور
میونشی به شدت میلرزید .. و با دست لرزاند بدتری آب را گرفت کمی را در دهانش برد و تکانی را با لپ هایش داد سپس آب را پایین ریخت .. قلوپ دیگری را نوشید و آهسته از روی زمین بلند شد بدنش به حال بدی به لرزه افتاد جیمین همچنین نگران نگاهش کرد
جیمین : میخواهی ببرمت بیمارستان ؟
جوابی از جانب دخترک لرزاند نیافت .. جیمین آروم دستش را روی بازو زریف مانند دخترک گذاشت ولی او تند به عقب. رفت جیمین انتظار این رفتار را. از جانب میونشی داشت خجالت زده و شرمنده گفت: معذرت میخواهم ..
- ۳.۵k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط