درخواستی

#درخواستی
سناریو[وقتی ۱۵ سالمون بود رل داشتیم و به اعضا نگفتیم (الان ا.ت ۲۳ سالشه و اعضا می فهمن)]

نامجون:اگه قبلا عاشق یه نفر بودیم پس الانم هستی....فقط یه چیزی رو بدون احساسات آدما دکوری نیس....اینو بفهم

جین :برام سوال شد که یعنی انقد هندسام بود؟که تو ۱۵ سالگیت عاشقش شدی؟

شوگا:الان کجاست؟آدرسشو داری بده، دعا کن زنده باشه چون خودم می خوام بکشمش بعد تو رو برا تنبه بکنمت

جیهوپ:یعنی یه یکی دیگه رو دوس داشتی؟الانم اگه دوسش داری میتونی بری پیشش چون نمی خوام به زور پیش من باشی

جیمین:هنوز باهاشی؟....برام بهونه نیار فقط بگو آره یا نه اگه آره پس وسایلتو جمع کن از جلو چشام گمشو اگه نه که هیچی ولی یه تنبیه خیلی سخت داری

تهیونگ:پس چرا بهم دروغ گفتی؟....چرا؟....چرا گفتی اولین و آخرین کسی هستی که عاشقش شدم؟....چرا با احساسات من بازی کردی

کوک:باهاش راب*طه یم داشتی؟(عصبانی )
دیدگاه ها (۲۶)

راستی روز دخترای پیج و البته اون کسایی همچین درخاستایی دارن ...

سناریو [وقتی عضو هشتمی و مریضی و حالت بده ولی کمپانی مجبورت ...

#درخواستی سناریو[وقتی میبینن راجبش تو سناریو ها چی می نویسی]...

#درخواستی سناریو[ وقتی میگی اوپا سایت چنده]نامجون: می خوایش😈...

پارت ۷ بعد ۵ ساعت رسیدین خونه مامانبزرگت وسایلتو برداشتی و ا...

فیک نویس ( پارت ۲۱ )مایل به پارت یعدی؟؟؟کای: باشه حالا برو د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط