سانزو

*سانزو*
صدای بلند آهنگ و نورافکن ها همه جا دیده و شنیده میشد
همه درحال خوشگذرونی بودند
میرقیدند...
مینوشیدند...
قمار میکردند...
اما یک نفر اینجا بود که هیچ کاری نمیکرد
"حالم از این زندگی به هم میخوره...خسته شدم"
بطری ویسکی را روی میز گذاشت،از جایش بلند شد،از جمعیت گذشت و به سمت راهرویی رفت که به اتاق ها راه داشت
همینطور که داشت راه میرفت...ناگهان صدایی شنید
صدای پیانو!
یک نفر داره پیانو میزنه
اما کی؟
سانزو منبع صدا رو دنبال کرد و به یک اتاق خالی رسید
هیچ چیز در آن اتاق نبود...جز یک پیانو و دختری که پشت آن درحال نواختن بود
سانزو در چارچوب در ایستاد و گوش میکرد
دخترک فوق‌العاده زیبا مینوازید و انگشتانش به طرز جادویی روی کلید های پیانو حرکت میکردند
سانزو انگار طلسم شد!
انگار که توی این دنیا نبود!
صدای موسیقی او را از این دنیا خارج کرد و به دنیایی دیگر برد
صدای گوشنواز پیانو به ناخودآگاهش نفوذ کرده بود و او را مانند عروسک خیمه شب بازی از دنیایی به دنیای دیگر برد
سانزو نمیخواست که این تموم بشه
میخواست تا ابد ادامه داشته باشه
...اما او هنگامی به خود آمد که موسیقی تمام شد...
دختر برگشت و به سانزو نگاه کرد
هردو شکه شدند
سانزو:...من...آمممم...
"چقدر اونجا وایساده بودی؟"
سانزو با تعجب گفت:نمی...نمیدونم...اما...تو...خیلی قشنگ پیانو میزنی.
"ممنون"
سانزو:معذرت میخوام که مزاحمت شدم فقط...صدای موسیقیت توجه من رو جلب کرد.
"نه،تو مزاحم نیستی...خوشحالم که تو تماشاچی اجرای من بودی"
لبخند دختر...باعث شد که پروانه ها در قلب سانزو پرواز کنند
"اسمت چیه؟"
"سانزو"
"سانزو...من هم ا/ت هستم"
...[و این شروعی تازه بود]...
(بچه ها این بار اولمه تروخدا حمایت کنید کلی زحمت کشیدم براش😭🫶)
(بچه ها میگم...دوست دارید ادامه داشته باشه؟)
دیدگاه ها (۱۰)

برگشتممممم....گیلیلیلی🎉POV:وی درحال پاره کردن خویش و پینترست...

خدایااااااا منووووو بخووووووررررName Anime:Number of episode...

این پست هم به افتخار ۵۰ تایی شدنمون...بلند شید قر بدید،عزیزا...

بچه هاااااا...۵۰ تایی شدیممممم...گیلیلیلیلی...هپی مپییییی💃💕🩵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط