یو

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
استاد سرد اما جذاب
پارت :69
بعد کلی بزن و بکوبو خوش گذرونی انگار زنگ زدن به بابام که دوستش تصادف کرده و باید فورا بره اونجا مامانمم همراهش رفت دیگه آخرای عروسی بود و داشت تموم شد پس حالا موردی نبود گه می رفتنم

وقتی داشتم می رفتم مامانم با عجله اومد و سمتم خم شد تا یه چیزی تو گوشم بگه

مامان ا.ت : ما الان داریم میریم یونگم دیگه قرار نیست خونه باشه ؛ بابات تورو
سپرد به داداش هانا اسمش چیچی بود؟تهیو؟تهوین؟حالا هرچی ؛ باهاش برو اذیتشم نکن ببین الان خودشم اومد

-تهیونگ داشت میومد سمت ما
تهیونگ:اتفاقی افتاده؟
مامان ا.ت : ببین عزیزم هم باباش هم من سپردیمش به تو اگه اذیتت کرد زنگ بزن به من

ا.ت : مامانننن مگه بچممممم
مامان ا.ت : حرفی نشنوم ، وای رفتم خدافظظظ

وقتی که مامان رفت سرمو کلافه برگردوندم دیدم تهته رفته سر یکی از میز های خالی(خالی ینی کسی نبود اون اطراف) و نزدیک به من و سیبی برداشت و گاز بزرگی بهش زد

داشتم بهش زل زل نگاه میکردم که یهو یه سیبی پرت کرد سمتم و زارت خورد تو ملاجم

از درد دماغم صورتم تو هم جمع شده بود اونم داشت هارهار میخندید
از درد بغضم گرفته بود و با خندش بیشتر فشاری شدم و نشستم رو زمین

ا.ت : ک//یر خر خب روانی(با بغض)
که با اخمش اولین اشکم از چشمم افتاد پایین

اومد سمتم و از کمرم گرفت بغلم کرد تا بلند شم ؛ منو از پشت تکیه داد به خودش و اروم زیر گوشم نفس عمیقی کشید و لیس ارومی به گوشم زد
تهیونگ : هوممم بوی موهاتو خیلی دوست دارم لیتل(خدا مرگم بده اینا چیه مینویسم🤣)

ا.ت : دیگه درد دماغم یادم رفته بود با تعجب برگشتم سمتش که یهو منو برد عقب عقب

و تکیمو داد به دیوار و دو دستشو حصار کنار بدنم کرد
دیدگاه ها (۴)

تا زمانی که از پارت ۶۹ وانشات حمایت نشه نه فعالیت داریم نه و...

تولدت مبارک مردک گوخولی گشنج نازنازیاتلکعگلمفگیگمرسی که بدنی...

واحلیامایاس۷یتبتزحزم#سیگمایی_خودش_همجنسگراست #ما_پشت_بی_تی_ا...

اقای کیم؟😔#سیگمایی_خودش_همجنسگراست #ما_پشت_بی_تی_اس_هستیم#بی...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

شوهر دو روزه. پارت۷۷

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط