دلم برای کسی تنگ است


دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می‌دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده‌ها می‌خواند

دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می‌سوخت
و مهربانی را نثار من می‌کرد

دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
و در جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست...

#حمید_مصدق


دیدگاه ها (۱)

‌ترڪَت نخواهمـ ڪردنمی‌توانمـ جاے دورے برومـپرنده ڪوچڪ قلب من...

‌در برابر چشمانم نیستیاما تمام آن‌چه می‌بینمتویی#احمد_شوقي#ب...

‌عشق تو مرا از بستر رخوت‌ناکمآزاد می‌کندو از مرگ روزمرهو می‌...

‌بودن اما ندیدنمن این جا به سایه ها دل خوشم کادیا.کادیاعشق ن...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط