دیروز تولد بابام بود و منم پول نداشتم واسش چیزی بگیرم

دیروز تولد بابام بود و منم پول نداشتم واسش چیزی بگیرم😢

واسه همین رفتم بخاریو خاموش کردم😅

وقتی اومد خونه و دید بخاری خاموشه اشک تو چشماش جمع شده بود و توی همون حالت گفت کار کی بوده؟ 😍



منم گفتم قابلی نداشت بابا😌 تولدت مبارک😍 بعد همدیگه رو بغل کردیم تا صبح گریه کردیم😂 😂 😂 😂 😂 😂
#میَو
دیدگاه ها (۴)

باز باران ، بی ترانه ، بی هوای عاشقانه ، بی نوای عارفانه ، د...

#میَو😻 😻 یه بار کاکتوس خریدم بردم خونه... بابام گفت " خار ب...

دختره یه عکس از خودش گذاشته تو فیس بوک بعد زیرش نوشته: زیبای...

#میَو💛 💛

part¹¹ عاشق یک جاسوس شدمویو آنیا* از حرفهای دامیان جا خوردم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط