ی روز میام جلو بچه ات زانو میزنم م بوسمش و بهش میگم

یہ روزے میام جلوے بچه ات زانو میزنم مے بوسمش و بهش میگم:
فرشتہ ے کوچولو
اون دستایے کہ تو با دستای کوچولوت میگیرے یہ روزے تو دستاے من بود
اون صورتے کہ الآن بین دوتا دستات میگیری و مے بوسے بہ روزی جاے لباے من بود
اون کسے کہ تو بهش میگے بابا روزے عشق من بود
اون مرد همہ ے زندگیہ من بود
عشـــق مـن بـود.....
فرشتہ کوچولو ...
تو هیچ وقت اندازه من باباتو دوست ندارے...
1 زمانے قرار بود تو ثمره عشق منو بابات باشے ...
قرار بود من مامانت باشم....
صدات کنم مامانے....دُخمل قشنگم....
بہ بابات گفتہ بودم (((چشمات)))باید عیـــــن من باشہ....
ولے نشد کہ نشد....
خداکنہ تقاص دل شکستہ منو خدا سر تو درنیاره فرشتہ کوچولو،بابات میگفت من دارم تقاص پس میدم ...
خداکنہ خدا اشکاے منو گرون با بابات حساب نکنہ
خداکنہ
هبچوقت هستےِ کسے نیست نشہ ...!
ولے نشد کہ نشد...
خیلے سنگیـــــن تموم شد ....
دیدگاه ها (۳)

☜♥تَــســـــلـیــــم شُــدم ..♥☞⇜ نگید ضعیف بودما ..!!!!⇦ نه...

دوسش داری؟آرهچرا بش نمیگی؟بلاکم!!!

الانـ شریـک خنـدہات یکـے دیگـس

• بدے کردی• صدامـ در نیومد• رفتے• صدآمـ در نیومد• دلمـ شکستـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط