مافیایمرگ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁴⁷
جونگکوک رفت بالا که میرا گفت..
میرا:راستی زنداداش
+جانم
_تو جونگکوک رو دوست داری
به خاطرات قبل فکر کردم که اوایل جونگکوک رو دوست نداشتم و ازدواجم اجباری بوده اما الان چقدر عاشقشم
به میرا نگاهی انداختم
+اره معلومه بیشتر از خودم
میرا:معلومه که داداش منم خیلی دوست داره
به میرا لبخندی زدم که گفت
میرا:امروز که رفتیم برای فندقه عمه لباس کلی بخریم
+ولی ما که میدونیم جنسیتش چیه
میرا کمی فکر کرد و گفت
میرا:اره اما لباسی میخریم که به هردو جنسیت بخوره
+باشه عزیزم
با میرا کلی گفتیم و خندیدیم
+فکر کنم جونگکوک خسته شده من براش قهوه میبرم
میرا: بده من میبرم
+نه عزیزم بشین خودم میبرم
میرا:وای زنداداش جونگکوک بفهمه کلی بهم حرف میزنه که چرا........
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁴⁷
جونگکوک رفت بالا که میرا گفت..
میرا:راستی زنداداش
+جانم
_تو جونگکوک رو دوست داری
به خاطرات قبل فکر کردم که اوایل جونگکوک رو دوست نداشتم و ازدواجم اجباری بوده اما الان چقدر عاشقشم
به میرا نگاهی انداختم
+اره معلومه بیشتر از خودم
میرا:معلومه که داداش منم خیلی دوست داره
به میرا لبخندی زدم که گفت
میرا:امروز که رفتیم برای فندقه عمه لباس کلی بخریم
+ولی ما که میدونیم جنسیتش چیه
میرا کمی فکر کرد و گفت
میرا:اره اما لباسی میخریم که به هردو جنسیت بخوره
+باشه عزیزم
با میرا کلی گفتیم و خندیدیم
+فکر کنم جونگکوک خسته شده من براش قهوه میبرم
میرا: بده من میبرم
+نه عزیزم بشین خودم میبرم
میرا:وای زنداداش جونگکوک بفهمه کلی بهم حرف میزنه که چرا........
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
- ۵.۱k
- ۰۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط