پارت بیستو یکم امگای شیرین من

پارت بیست‌و یکم امگای شیرین من 🌷

ویو تهیونگ عمارت ساعت 11:45:

وقتی وارد عمارت شدم رفتم اتاق که دوش بگیرم
جونگکوک رو دیدم که به خواب عمیقی رفته بود پتو کنار رفته بود تاپی ک پوشیده بود رفته بود بالا و شکم خوش فرمش رو نشون داده بود فاک! رون خوش فرمش دلم ادم‌رو آب می‌کرد فااکک! رفتم روش خیمه زدم....چشمامشو باز کرد و با حالت خیلیییی کیوتش داشت منو نگاه می‌کرد دلم رفت براششش...دستم‌رو گذاشتم روی شکم نرمش و نوازش کردمم خاست بلند شه که نذاشتم فرمون هامو آزاد کردم تا احساس آرامش بگیره و شروع کردم ل..ب..ا..شو خوردن فااک!! خیلی خوشمزه‌ست هی ول میخورد سفت نگه داشتمش....اون پایینی س...ف...ت شد جونگکوک تا فهمید با چشمای پر لز ترس بهم نگاه کرد بهش لبخن زدمم و پوشینیش رو بوسیدم و بلند شدم
+نگران نباش بیب تا وقتی خودت نخواستی ن...م...ی..ک...ن...م...ت
_امم اشکال نداره (خیلی ارومم گفت اما تهیونگ شنید)
+چی؟پس اشکال نداره؟ اهممم
با نگای مظلومش خیلی خوردنی شده بود
دوباره روش خیمه زدم
.
.
برای دریافت این تیکه از پارت توی کامت ها کلمه تهکوک رو ارسال کنید براتون تو دایرکت ارسال میکنم✨️
.
.
لطفا گزارش نکنید مچکرم 🎀
دیدگاه ها (۱۳)

پارت بیستم امگای شیرین من 🌷 ویو جونگکوک:اووفف قلبممم مرتیکه ...

پارت نوزدهم امگای شیرین من 🌷 (رفت)_ اخشهه قلبم داشت میرفتم ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط